آقای روحانی این روزها در بن بست
فرساینده ای گیرافتاده است. هم ازاین رویکه
وی برای جذب آراء مردم شعارهای مردم پسند سرداده و اکنون می بیند آنشعارها شدنی نیست و او مجبوراست برسرآنهمه شعار پای بگذارد، و
هم باید بهچارچوبهای رهبری و قمارهای از پیش باخته و خسارتهای بالا آمدۀِ
سپاه و بیتو دستگاه قضا و مجلس و دولت قبلی وفادار باشد و هزینه ی آنها
را ازکیسه ی مردمو از وجهه ی خودش بپردازد.
کودکان دبستانی نیز میدانند که داستانهسته ای، یک قمار از پیش باخته بوده است. و روحانی باید به
چشمان مردم زل بزندو بارسنگین این باخت بزرگ و آشوبنده را برشانۀِ مردم بارکُند
و بدتر از همهاین که همزمان نیز با شعارهای معکوسِ حاکمیت همصدا شود و خود
شعار بدهد.
وزیر امورخارجۀِ آقای روحانی درست درحالی که همه ی دنیا از
زیر و بالاینقش سرداران سپاه در فاجعه های جاریِ سوریه خبردارند و حتی
تصاویر انکارنشدنی آن را نیز از شبکه های جهانی پخش کرده اند، رسماً و علناً
حضور نظامیجمهوری اسلامی را درحمایت از بشار اسد انکار و تکذیب می کند.
این تکذیب اگردرعرف دیپلماسی امری رایج و بدیهی باشد، دریک نظام اسلامی به
فاجعه ایعنقریب شانه می ساید .این
دروغگویی مسئولان همان است که درابعادفرهنگی
و هنری و اقتصادی به میان مردم راه یافته، سنگ ها را بسته و سگها رارها کرده است. مردم ما چرا دروغ می گویند؟ صرفاً به این خاطر
که می بینندمسئولان توی چشمشان زل می زنند و دروغ می گویند. چرا مردم از هم
میدزدند؟به این خاطرکه می بینند مسئولان از آنها میدزدند. چرا مردم در
مواجهه با مسئولانبه ریاکاری و چاپلوسی فروشده اند؟ به این دلیل که میبینند
مسئولانشانبا ظاهرسازی های رقت انگیز فریب میخورند و با چاپلوسی های
مشمئز کننده حالمی کنند.
این بگویم و بگذرم که: حال و روز این روزهای روحانی بهتازه داماد شرموک و بی دست و پایی می ماند که عروسش با چند
بچه دربغل به خانهی او آمده است. داستان قمار هسته ای که الیافِ باختش ازهمان
ابتدای تأسیسدر بیت مکرم تاب داده شده است، داستان حضور سپاهیان درجنگ
داخلی سوریه،داستان خروج میلیارد میلیارد پول مردم به اشاره ی رهبری به
هرکجا، داستان پرواری و حرامخواری سرداران سپاه، داستان بشوخی گرفتن حقوق مردم دردستگاه قضا، و همین حقوق در دستگاه اطلاعات، و داستان امنیتی
بودن مناسباتکلی کشور، داستان بی ارادگی و اطاعت بی چون و چرای نمایندگان
مجلس، داستانمؤسسات فربه و ویرانگری چون آستان قدس و بنیاد مستضعفان و
ستاد اجراییفرمان امام، داستان شعبون بی مخ های کفن پوشی که با اسم بسیجی
و خودجوش جلویچشم پلیس به هرکجا داخل میشوند و تخریب می کنند و میدزدند و
حرمت ها رامی درند، داستان رهبر مسلمین جهان که درازای مسئولیت های
کلانِ خود به هیچ بنیبشری پاسخگو نیست اما از هر بنی بشری طلبکار است و بهمین دلیل
مطلقاً به روحانیو هفت پشتش اجازه نمی دهد قدمی بی اجازه ی او بردارند،داستانصدا و سیمای پخمه و سرشار از دروغ و سانسور و سایر رسانه هایی
که زیرچتر سانسور بهحیات گیاهی خود ادامه می دهند، داستان امام جمعه های بی بنیه
و بی سوادیکه بجای هرچه که ندارند، عربده و تعصب و دهان دریده اما
دارند، داستان آنمراجعی که نمک گیر بودجه های ماهیانه ی بیت خویش اند تا دزدی
های کلان آدمهاو دستگاههای بالاسر را نبینند اما با دیدن ساز یک نوازنده و
شنیدن آوازیکخواننده و مشاهدۀِ چند تار موی بیرون زدۀِ بانوان عمامه
برزمین بکوبند وفریاد وااسلاما برآورند، داستان آن دسته ازطلبه هایِ کم خردی
که هرکدام خودرا آیت اللهی پت و پهن می پندارند ومثل دژی پولادین راه را بر
روفتن جهلبسته اند و در برابر هر تغییر و اصلاحی سینه سپرکرده اند، داستان
بدهیها و خسارت ها و بی آبرویی هایی که دولت احمدی نژاد بجای
نهاده است، داستاننفوذ ورق پاره های تحریم به ناکجای تصمیم گیران، داستان مردمی
که بهشعارخواری خوکرده اند و همچنان از آقای روحانی مطالبه ی
شعارمی کنند، آری!این ها همه بن بست های پیش روی روحانی اند و او را هیچ اجازه
و امکانی برایعبور باقی نگذارده اند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر