۱۳۹۱ خرداد ۲۱, یکشنبه

پارسیگویی و نافرمانی شهریگری (مدنی)


خشایار رُخسانی

چکیده:
در راه نبرد برای آزادی ایران و در چهارچوب یک کارزار نافرمانی شهریگری، زبان پارسی و پارسیگویی میتوانند پرچم و شناسه ای برای این کارزار و شاهکلیدی برای رهایی ایرانیان از چهارده سده بندگی باشند. امروز درجه-ی آسیب پذیر بودن زبان پارسی با دوران قاجار سنجش پذیر است که تا 90% وام واژگان عربی برای روزنامه نگاری و نامه های دیوانی بکار گرفته میشُدند. و اگر کوشش های رضا شاه بُزرگ در بُنیانگُذاری فرهنگستان زبان پارسی نمیبود، امروز زبان پارسی در گروه زبان های مُرده شناخته میشُد. ایرانیان میهندوست باید بپذیرند که بیشتر واژگانِ بیگانه بویژه واژگانِ عربی در زبان پارسی به زور شمشیر و گُسترش ترس در زبان پارسی راه یافته اند؛ از اینرو زبان عربی زبان اشغالگران است و هر واژه-ی عربی که آنها بی پروا در زبان پارسی بکار میبَرَند، همانند چَمبَر (حلقه-ی) زنجیر بندگی است که خودشان با دست های خودشان بر پاهایشان استوار میکُنند.

سرآغاز
«اگر یک پاتَرم (ملت) در جنگ شکست بخورد و گرفتار آید، تا زمانیکه بتواند زبان خودش را زنده نگه دارد، بختی برای پیروزی و رهایی نیز دارد.» و از آنجا که مردم ایران پس از تازش عرب های مسلمان به کشور ایران که گُسترش دین ا سلام را بهانه کرده بودند، برای چهارده سده در بندِ تازیانِ عرب گرفتار شُده اند، شاهکلید رهایی آنها از این چهارده سده بندگی، زبان پارسی است، اگر ایرانیان میهندوست در نگهداری از این گنجینه-ی فرهنگی بکوشند.
 زبان پارسی با نگر به آوایِ دل انگیز و امکانِ واژه سازی، از توانمندترین زبان هایِ جهان است. با آنکه بده بستانِ واژه ها در میان زبان هایِ گوناگون نشانه-ی پویایی و زنده بودن آنهاست، ولی برای نگهداری از کَتامی (هویت) و شناسه-یِ مردُمی که دارای یک زبان ویژه هستند، باید واژگانِ بیگانه پیوسته در چهارچوبِ بُنپایه هایِ (قاعده های) دستور زبانِ آن مردم بکارگرفته شوند. ولی از آنجایی که انبوه واژگان ِبیگانه بویژه واژگان عربی در زبان پارسی گُزینه-یِ دلبخواهی پارسیگویان نبوده اند، و به زور شمشیر به زبان پارسی اندر شُده اند، آنها خودشان را پایبند به بُنپایه های (قاعده های) دستورزبان پارسی نکرده اند،  و از اینرو آسیب فراوانی به زبان پارسی زده اند. خوشبختانه ساختار و ریشه-ی کارواژه ها (فعل ها) در زبان پارسی بگونه ای است که میتوان به کُمکِ پیشوند و پَسوند، واژگانِ نوین پارسی فراوانی را ساخت که با واژگانِ بیگانه و اندریافته به زبان پارسی برابری کُنند. و این توانایی زبان پارسی در واژه سازی، ما را از وام واژگان بیگانه بی نیاز ساخته است.
همانگونه که میدانیم زبان پارسی در چهارده سده-ی گُذشته، با گُسترش دین اسلام و زبان عربی در این کشور هدف آسیبِ سهمگین واژگانِ بیگانه بوده است. به گونه ایکه اگر بُزرگانِ ادب پارسی همچون فردوسی بُزُرگ با نگاشتن شاهنامه به داد زبان پارسی نمیرسیدند، امروز زبان پارسی به رسایی فراموش شُده بود و مردم ایران نیز در گروه مردم عرب زبان، بخشی از «اُمت عرب» را میساختند. ولی با همه-ی فداکاری هایی که فردوسی بُزرگ برای نگهداری از زبان پارسی از خود نشان داد، امروز کمابیش 70% از زبان پارسی، آلوده به وام واژگان بیگانه شده است. و این درهالی است که برای هرکدام از وام واژگانِ بیگانه که به زبان پارسی راه یافته اند، دستکم دو واژه-ی زیبای پارسی در دسترس هَستند که میتوانند جایگُزین وام واژگان بیگانه شوند. از سوی دیگر روند آلوده سازی زبان پارسی با وام واژگان بیگانه به ویژه با واژگانِ عربی پس از روی کار آمدن حکومت آخوندی در ایران، افزایش شتابگونه ای داشته است. شاید برخی هَشدار و نگرانی مرا گزافگونه بانگارند، ولی راستی این است که زبان پارسی دارد در سراشیب فراموشی و نابودی «تختِ گاز» میدهد و اگر امروز «تُرمز دستی» کشیده نشود، نباید شگفت زده شُد که نسل آینده بجای پارسیگویی به زبان عربی بلغور کُند. امروز درجه-ی آسیب پذیر بودن زبان پارسی با دوران قاجار سنجش پذیر است که تا 90% از وام واژگان عربی برای روزنامه نگاری و نامه هایِ دیوانی  بکار گرفته میشُدند. و اگر کوشش های رضا شاه بُزرگ در بُنیانگُذاری فرهنگستان زبان پارسی نمیبود، امروز زبان پارسی در گروه زبان های مُرده شناخته میشُد. ایرانیان میهندوست باید بپذیرند که بیشتر واژگانِ بیگانه بویژه واژگانِ عربی در زبان پارسی به زور شمشیر و گُسترش ترس در زبان پارسی راه یافته اند؛ زبان عربی زبان اشغالگران است و هر واژه-ی عربی که آنها بی پروا در زبان پارسی بکار میبَرَند، همانند چَمبَر (حلقه-ی) زنجیر بندگی است که خودشان با دست های خودشان بر پاهایشان استوار میکُنند.
 حکومت اسلامی نیز از آنجا که یک حکومت اشغالگر، بیگانه و دُشمن مردم و فرهنگ ایرانی است، دارد سامانمند (سیستماتیک) و برنامه ریزی شُده، همگی کوشش خودش را با گُسترش ترس و فشار بکار میبرد تا از راه بیگانه کردنِ مردم ایران با گذشته و شناسه-ی (هویت) تاریخی شان، آن کاری را به سرانجام برساند که تازشگران عرب در آغاز اسلام در انجامش ناکام ماندند: به چم (یعنی) عرب کردن مردم ایران؛ در این پیوند، میتوان از برچیدن نام دودمان هَخامنشی از آموزش های تاریخی تا دروغ نویسی تاریخ ایران در دبیرستان ها و ساختن افسانه هایی همانندِ «آیین زنده به گور کردن دختران در ایران در آغاز اسلام، پیشوازی مردم ایران با آغوش باز از تازیان عرب» [1] تا اندر کردن تُندآبی (سیلی) از واژگانِ عربی در زبان پارسی... نام بُرد.
پُرسشی که در اینجا پیش میآید این است که خویشکاری (وظیفه-ی) ما آزادیخواهان و میهندوستان در برابر این سیاست هایِ پاد ایرانی (ضد ایرانی) و ایران ویرانگر چیست؟ آیا در برابر این سیاست هایِ زیان آورِ فرهنگی، هیچ کاری از دست ما آزادیخواهان ساخته نیست، بجز اینکه ما نقش تماشاگران سرشکسته را بازی کُنیم و تنها گواهِ ادامه-ی نابودی فرهنگ ایران و کَتامی (هویت) ایرانی بودنمان باشیم؟ به باور من برای ایستادگی در برابر این سیاست هایِ ویرانگر حکومت اسلامی، ما ایرانیان میهندوست دارای بُرنده ترین جنگ ابزار هَستیم که نباید آنرا دستکم بگیریم و نام این جنگاچ (اسلحه)، پیکار فرهنگی است؛ در چهارچوبِ یک نافرمانی شهریگری (مدنی)، پیکار فرهنگی میتواند نقش برجسته و کارایی در دستیافتن به پیروزی داشته باشد. و در این راستا پالایش زبان پارسی از وام واژگانِ بیگانه یکی از این شیوه هایِ کارآمدِ نافرمانی و مبارزه-ی شهریگری است که میتواند با کمترین هزینه برای آزادیخواهان بیشترین آسیب روانی را به این اشغالگرانِ اَنیرانی بزند. شاید در نگاه نُخست، آدم از خودش بپُرسد که «پارسی نویسی من چه آسیبی میتواند به این مُزدوران اشغالگر بزند، هنگامیکه آنها دارند بدون هرگونه ایستادگی چشمگیر، کشور را تاراج و ایرانیان را روزانه در یک برنامه-ی سامانمند کُشتار میکُنند؟» ولی راستی این است که برای برخاستن و ایستادگی در برابر این اشغالگران نیاز به یک نشانه و پرچم است که شناسه و کَتامی (هویت) ایرانی بودن و همبستگی ما را نشان دهد؛ پارسیگویی میتواند بهترین پرچم و بازتاب دهنده-ی این شناسه باشد که هم نشانه-ی دهن کجی به این اشغالگرانی است که نابودی فرهنگ ایرانی را هدف خود ساخته اند و هم نشانه-ی همبستگی آن مردمی است که آزادی ایران از چهارده سده بندگی را هدف خود کرده اند؟
با آنکه نمیشود یک شبه زبان پارسی را پاکسازی کرد که تا 70% با وام واژگان عربی آلوده شُده است، ولی نُخستین و کوچکترین گام در این راستا میتواند خودداری از بکار بُردن آن واژگان عربی در زبان نوشتاری و گفتاری پارسی باشد که با هفت وات (حرف) ویژه-ی عربی «ح، ظ، ض، ط، ق، ع، ص»، ساخته میشوند. در این پیوند، خوشبختانه واژه نامه-ی دهخُدا که به رایگان در تارکده در دسترس هست، با گذاشتن یک وات (حرف) «ع» در پیش روی واژگانِ عربی و بیگانه، آنها را از واژگان پارسی جُدا ساخته است [2]. و به کُمک واژهنامه های پارسی سره و پهلوی که بدست توانایِ ایرانیان میهندوست در«فرهنگستان زبان پارسی» گردآوری شُده است، میتوان به سادگی به همگی واژگانِ پارسی دسترسی پیدا کرد که برابر هایِ شایسته برای واژگان بیگانه هَستند [3].
اگر یکی از ویژگی های مُهم ایرانی بودن، گفتگو به زبان پارسی است، پس بکارگیری واژگان بیگانه در زبان گفتاری و نوشتاری پارسی نمیتواند نشانه-ی ایرانی بودن و بالیدن به آن باشد. در کارزار نگهداری از زبان پارسی هر ایرانی میهندوست میتواند نقش برجسته ای بازی کُند، اگر به خویشکاری (وظیفه-ی) و سهم خودش در این کارزار که خودداری از بکارگیری وام واژگان بیگانه است بها بدهد. در این پیوند نویسندگان، وبلاگ نویسان، و گویندگان رسانه های گروهی همانند رادیو و تلوزیون میتوانند نقش کارساز و مِهَندی (مهمی) را در بکارگیری و گُسترش واژگان پارسی بر دوش بگیرند. اگر بپذیریم که «مِهَستان (مجلس) آنجاست که مردم هَستند،» آزادیخواهان میتوانند برنامه-ی پاکسازی زبان پارسی را از همین امروز به کُمک این مردم بیاآغازند، و با آغاز و گُسترش کارزار پارسیگویی، یک تورینه-ی (شبکه-ی) بُزرگ و گُسترده-یِ ایستادگی را در سراسر ایران برپا سازند که میتواند از یک سوی به نبرد آزادیخواهانه-ی آنها شناسه (ماهیت) دهد، و از سوی دیگر زبان پارسی را پیش از بدست گرفتن فرمان کشور، پاکسازی کُنند.
با نگر به نقش گُذشتهنگاری برای آموزش گرفتن از آن و در راستای پیشگیری از لغزش های آینده، و نقش زبان پارسی به نام شاهکلیدی برای رهایی مردم ایران از چهارده سده بندگی، هم اکنون سهم ایرانیان در پژوهش های تاریخ باستانِ کشور خودشان، زبان پارسی، و گردآوری واژهنامه های پارسی و پهلوی بسیار کمتر از پژوهشگران باختر در این زمینه هاست. بدون رودربایستگی باید خستو شُد (اعتراف کرد) که بدونِ کُمکِ پژوهشگرانِ باختر در تاریخ ایران باستان و فرهنگ ایران، ما ایرانیان میهندوست امروز نه با گذشته-ی کشورمان آشنا بودیم و انگیزه ای برای بالیدن به تاریخ و فرهنگ خودمان میداشتیم. از اینرو بایسته است که آن بخش از ایرانیانِ میهندوستی که به ایرانی بودن خودشان میبالند، در چهارچوب توانایی هایی که دارند، نیرو، اندیشه و سرمایه-ی خودشان را هزینه-ی نگهداری از زبان پارسی، پژوهش در گُذشتهنگاری ایران  و آشنا سازی مردم ایران با این ارزش های فرهنگی کُنند.

یکشنبه، 21 خرداد، 3750 دین بهی


یاداشت ها
[1]
[2]

[3]

۲ نظر:

  1. دوست گرامی جناب رخسانی از خواندن مقاله تحلیلی شما بسیار لذت بردم. به راستی حق با شما است و با این روند کنونی و یورش واژگان عربی به زبان پارسی دور نیست که زبان ما هم از رده زبان های زنده دنیا خارج شده و به فراموشی سپرده شود. من با صحبت های شما موافقم و می‌بایست در این کارزار به بخش فرهنگی آن اهمیت ویژه داد و مخصوصا واپگان عربی را از زبان دور ریخت و یا دست کم خیلی کمتر استفاده کرد تا به تدریج در میا همهگان بکار رود. البته من ژیشنهاد خاصی ندارم و تنها سعی می‌کنم خودم اینگونه رفتار کنم و به اطرافیان و نزدیکان خود چنین توصیه ای به عما آورم. باید دقت کرد که جامعه امروز ایران به واسطه ناهنجاری های فرهنگی و مخصوصا اقتصادی حاصل از روی کار آمدن حکومت ملایان بسیار تغییر کرده و این باعث بوجود آمدن مشکلات بسیاری در جهت اینگونه مبارزات شده است ، زیرا در جامعهای که دست کم 80 درصد آنان زیر خط فقر قرار گرفته اند صحبت از ژالودگی زبان و توضیح لزوم این امر بسیار سخت است و با واکنش منفی بسیاری از افراد مواجه می شود و همانگونه که گفتم هر شخص آگاه تنها می تواند به صورت فیس تو فیس و رو در رو رسالت خود را به انجام برساند زیرا این تنها رسانه دردست ما است که کنترل آن تماما در اختیار خودمان است و از بالاترین اثرگذاری برخوردار است.
    اندیشه آزاد

    پاسخحذف
  2. درود دوست گرامی اندیشه-ی آزاد و سپاس از اینکه دیدگاه سودمندتان را درباره-ی این نوشته با من درمیان گذاشتید.

    به رسایی شما درست میفرمایید، همبودگاه ایران درگیر گرفتاری های آب و نان و خورد و خوراک برای زنده ماندن است، از اینرو نابسامانی های فرهنگی نگرانی نخست و فراتُمی (اُولویت) ایرانیان درونمرزی نیست. مردم زمانی به کارهای فرهنگی روی میآورند که در آسایش باشند. ولی خوب بود که نویسندگان و کوشندگانِ سیاسی ایرانی در برونمرز که گرفتاریِ ترازداریک (اقصادی) کمتری دارند، در پالایش زبان پارسی همراهی میکردند. آن واژگانِ پارسی که نویسندگان و گویندگان رسانه های همگانی بکار میبرند، میتوانند به تُندی در میان مردم جا بیافتند و کاربُرد روزانه پیدا کُنند و سبب به گوشه رانده شُدنِ واژگانه بیگانه شوند. من به سهم خودم کوشش میکنم که در زنده نگه داشتن زبان پارسی بکوشم تا در آینده که مردم ایران به آسایش رسیدند، از این گنجینه-ی فرهنگی ایرانزمین نیز برخوردار باشند.

    شاد زی
    خشایار

    پاسخحذف