۱۳۹۰ اردیبهشت ۳۱, شنبه

زایَک کُشی (نسل کُشی) ایرانیان




خشایار رُخسانی

چکیده:

دار زدن روزانه-ی جوانان ایران نمونه-ی آشکار نسل کُشی است که برای سه دهه است در ایران ادامه دارد، ولی هیچکس نمیخواهد درباره-ی آن سُخن بگوید، زیرا مردم ایران مُسلمان هَستند و پس از سه دهه آزمون دوزخ اسلامی در خاک ایران هنوز به باورهای اسلامی آویزان هَستند، و شک به این حکومت را برابر شک به خُدا میپندارند، و این درهالی است که خدای ایرانیان باستان نماد زیبایی و مهر بوده است و الله اسلام نماد پلیدی و ستیزه جویی است.


سرآغاز:


آنچه که دارد در ایران روزانه انجام میگیرد نمونه-ی آشکار نسل کُشی است. در حکومت اشغالگر اسلامی هر روز کمابیش سه تن ایرانی به دار کشیده میشود، یا با کیفر سیاسی و یا با بهانه-یِ فروش ماده های مدَیان (مخدر)؛ آنهم در جاییکه بر پایه-ی گزارش سازمان های جهانی برای مبارزه با ماده های مَدیان (مخدر)، سپاه نامردانِ حکومت اسلامی بُزرگترین فروشنده-ی ماده های مَدیان (مخدر) در جهان است [1]. و هر بیست دم (دقیقه) یک ایرانی در پیشامدهای ناگوار رانندگی در جاده ها کُشته میشود؛ این کُشته شدگان همگی کُرپانیانِ (قربانیان) بیدادگری، بیخردی و نادانی حکومتگران اسلامی در اداره-ی کشور، ایجاد کار و خودداری آنها از سرمایه گذاری در راهسازی هَستند. با درنگریستن به جنگ هشت ساله-ی ایران و عراق که جان یک میلیون جوان ایرانی را گرفت و فتنه گر آن، خُمینی گُجستک (ملعون) بود، و یک ارزیابی سرانگشتی، میتوان پی بُرد که ما در دوران زایَک کُشی (نسل کُشی) ایرانیان بسر میبریم، بی آنکه از ژرفای این آزَرَنگ (مصیبت) آگاهی داشته باشیم. اندازه-ی این کُشتارها و مَرگ و میر ها زمانی روشن خواهد شُد که حکومت اسلامی سرنگون شود و پرده ها فرواُفتند. پس از سرنگونی حکومتِ خوناشام اسلامی، که در ددمنشی بالاترین راندمان را در سنجش با کشورهای خودکامه در جهان داشته است، و آشکار شُدن رازهای پُشت پرده، جهان پی خواهد بُرد که حکومت اسلامی در مسابقه-ی زایک کُشی (نسل کُشی) هتا گوی بازی را از خمر های سُرخ در کامبوج هم ربوده است که در درازای چهار سال فرمانروایی در این کشور، جان سه میلیون کامبوجی را گرفتند [2]. مردم دین زده-یِ ایران نباید از نگر دور بدارند که انگیزه و راهنمایِ زایَک کُشی (نسل کُشی) ایرانیان بدست حکومت اشغالگر اسلامی، همان قرآن و «دین پُربرکت» اسلام «عزیز» است که آنها هنوز آنرا وَرجاوند (مقدس) میپندارند.
 به باور من جُستار خُدا شناسی و دینداری بویژه دین های سامی (یهود، ترسایی و اسلام) دو نهاده-ی (موضوع) گوناگون و شاید نیز هَمبَسان (متضاد) و ناسان باهم باشند. از آنجا که باور به خُدا در اندیشه و فرهنگ ایرانیان برای هزاران سال تا پیش از پیدایش اسلام ریشه داشته است، اکنون نیز که مردم ایران مسلمان شده اند، آنها از روی ناآگاهی همان خُدا را در آیین اسلام جُستجو میکُنند؛ این درهالی است که خدای دین اسلام «الله» نمادی از ویژگی های اهریمنی همچون مکاری، خونریزی و سنگدلی است و هیچ همسانی با خُدای ایرانیان ندارد که آفریدگار مهر شادی و تندرستی و آشتی و زیبایی بوده است. از اینرو یکی از خویشکاری های (وظیفه های) مِهَند (مهم) روشنبین های ایران که تاکنون در انجام آن بسیار کوتاهی شده است، این است که بتوانند این ناسانی را برای توده های نافرهیخته و اسلام زده روشن کُنند که آنها با پُشت کردن به اسلام، هیچگاه خُدای خودشان را از دست نخوهند داد؛ و آنها با اینکار تنها به اهریمن پُشت خواهند کرد، زیرا «همان اهریمن است الله و در آن من ندارم شک». مهدی اخوان ثالث

یاداشت ها:


[1]

http://farsi.iranbriefing.net/?p=1960

http://www.facebook.com/photo.php?fbid=1793259077891&set=a.1329106634370.49352.1432101602&type=1&theater

[2] خمرهای سُرخ یا کُمونیست های دوران سنگ به رهبری پُل پُت در سال های 1975 تا 1979 در کامبوج فرمانروایی کردند و در پی یک نسل کُشی سامانمند جان سه میلیون کامبوجی را گرفتند. کشور ویتنام توانست با لشکرکشی به کامبوج به هَستی این حکومت ترسناک پایان دهد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر