۱۳۸۸ مرداد ۲۲, پنجشنبه

«دمکراسی و دیکتاتوری پَرچم»، پاسُخی به آقای اکبر گنجی

خشایار رُخسانی

درود به آقای اکبر گنجی،


ریهم رفته من با بیشتر دیدگاه های شما همداستان هستم. ولی در پیوند با فراپُرسش (مسئله-ی) پرچم، که در نوشتار شما بررسی شده است [1]، دیدگاه دیگری را نمایندگی میکنم.
به باور من اگر چه شاید امروز برخی از مردم ایران به شوند (علت) سه دهه سیاست های سامانمندِ (سیستماتیک) حکومت اسلامی برای فرهنگ زُدایی و بیگانه کردن مردم ایران با گذشتهنگاری خودشان، با نشان شیرخورشید در پرچم ایران بیگانه شده اند، ولی گَرد و خاکِ سیاست هایِ زیان آور فرهنگ زُدایی رژیم اسلامی خیلی ناچیز تر از آن است که بتواند تنومندی کوه فرهنگی، کیستی چیستی ما ایرانیان را که دستکم 2500 سال پیشینه دارد، با افشاندن مُشتی گردِ و خاک از آسیب رسانی هایِ فرهنگی در سه دهه گذشته، به خاک فراموشی بسپارد. پرچم نشان هستی و ناوابستگی هر کشوریست، و پیشینه-ی هستی این کشور با سربرآوردن فتنه-ی خمینی آغاز نشده است، که هستیش با نشان و پرچم حکومت اسلامی بخواهد چَم ( معنی) و مینش (مفهوم) پیدا کند و بُربخورد. دستکم از زمان نادر شاه افشار پرچم سه رنگ با نشان شیر خورشید پرچم رستادی (رسمی) ایران بوده است. و نشان شیرخورشید پیش از اینکه نمادی از سامان پادشاهی را با خود به تَرابُرَد (حمل کند)، هزاران سال است که نمادی از هَستی، فَرهومَندی (برکت)، ناوابستگی و کیستی این کشور میباشد که با آمدن و رفتن این یا آن رژیم رنگ و ارزش خود را از دست نخواهد داد.
شوربختانه یکی از ویژگی های ناگوار در میان روشن بینی ها در این کشور که همه-ی چیزشان را چشم بسته از باختر رونویسی میکنند، و به فرهنگ چیره در میان آنها فراروییده است، همتازی (مسابقه) در دُشمنی آنها با ارزش هایِ فرهنگی و میهن پرستی است. بدون درنگریستن به این راستینگی (واقعیت) که در فرهنگ ایرانزمین هیچگاه نژاد پرستی، برده داری و خُرد کردن آیین و دین مردم کشورهای دیگر، آیین چیره در این کشور نبوده است، روشن بین های ایران کور کورانه با رونویسی از باختر، بدون اینکه با کمینه ای (حداقلی) از گوهر فرهنگ و گذاشته-یِ کشورشان آشنایی داشته باشند، با آن دُشمنی میورزند. اگر روشن بین های باختر با فرهنگ میهن پرستی خود دُشمنی میکنند، پذیرفتنی است، زیرا که این فرهنگ در باختر، انگیزه ای برای دو جنگ خانمان سوز جهانی و کشتار 5 میلیون یهودی در اروپا شده است، ولی انگیزه-ی روشن بین های ما در دُشمنی با فرهنگ میهن پرستی و دلبستگی به میهن در چیست؟ آنهم دُشمنی با آن فرهنگی که همیشه نوید دهنده و پیام آور اندیشه-ی نیک، گفتار نیک، و کردار نیک، گسترش آشتی و دوستی و دانش در جهان بوده است.
آقای اکبر گنجی! شما میگویید که در برنامه اعتصاب غذایی که برگزار کردید، تنها از بهر همراهی کردن با جُنبش سبز ایران، خواستار برافراشته شدن پرچم سبز در گردهمایی برای اعتصاب غذا شدید و از آوردن پرچم سه رنگ پیشگیری کرده اید. شما در اینجا با درهم آمیختن دو فراپُرسش (مسئله)، به یک نتیجه-ی دلبخواهی میرسید. زیرا کسی در این راستینگی (واقعیت) اندید (شکی) ندارد که نشان جُنبش سبز ایران «سبز» است، و برافراشتن پرچم سبز در گردهمایی شما نشانی از همبستگی با این جنبش میباشد، ولی برافراشتن شده شدن پرچم سه رنگ ایران در این اعتصاب غذا نه تنها هیچگونه ناهمسانی و پارادُخشی (تناقضی) با پرچم سبز که نشان جُنبش است، نمیداشت، ونکه (بکه) به اعتصاب غذای شما نیز که بیگمان ایرانی هستید، ماهیت و کیستی میبخشید. شما که نمیتوانید به این سادگی از برافراشته شدن پرچم سه رنگ ایران که نمادی از ناوابستگی وکیستی چندهزارساله-ی کشور ایران است خودداری کنید، آنهم به این بهانه که "نشان جنبش سبز ایران «سبز» است و پرچم سه رنگ نشان جُنبش نمیباشد". با همه-یِ ارجی که من برای شما دارم در اینجا شما شوربختانه بجای آوردن یک فرنود (دلیل) خردمندانه به صحرای کربلا زده اید. زیرا شما بنام مردمی این اعتصاب غذا را براه اندخته اید که خود را ایرانی میدانند، و آن مردم این جنبش را نه در بیابان های سینا براه انداخته اند و نه در صحراه های عربستان، ونکه این جُنبش در ایران برپاشده است و مردمیکه هوادار آن هستند، خود را به یک کشوری وابسته میدانند که نامش ایران است و این پرچم سرنگ هم نشان کیستی آنهاست که به آن میبالند. و شما از کجا بیگمان هستید که اگر فشار چماق و سرکوب نیروهای ارازل و اوباش رژیم نمی بود، جنبش سبز ایران در کنار رنگ ها و پرچم های سبز، پرچم سه رنگ شیر و خورشید نشان را نیز برمیاَفراشت؟
من با این دیدگاه شما همداستان هستم که امروز برخی به شوند سه دهه فرهنگ زُدایی حکومت اسلامی آنچنان با نشان شیر خورشیدِ پرچم ملی خود بیگانه شده اند که آن را به نشان یک هَنگان (حزب) یا سازمان پادشاهیخواه، فروکاهیده اند، ولی شما در برنامه اعتصاب غذای خود دستکم میتوانستید خُرسند از برافراشته شدن پرچم سه رنگ ایران بدون هرگونه نشانی باشید، تا دستکم مردم جهان که گزارش این اعتصاب غذا را از رسانه های گروهی دُنبال میکردند، بدانستند که آنهایی که در این برنامه-یِ اعتصاب غذا هُماسیده اند (شرکت کرده اند) از کشوری میآیند که نامش ایران است و ایرانی هستند و این هم نشان کشورشان است، و آنها نه مراکشی هستند و نه پاکستانی.
شما دیدید که با آنکه نزدیک به سدهزار ایرانی در آمریکا زندگی میکنند، ولی از بهر برخوردِ گروه گرایانه و بیگمان ناخواسته-ی شما با برنامه اعتصاب غذا، این برنامه از سوی ایرانیان در آمریکا با پیشوازی گُسترده رو برو نشد. اگر دستکم شما از آورده شدن پرچم سرنگ ایران بدون هرگونه نشانی، هَمیستاری ای (مخالفتی) نمیکردید، شاید دستکم چند ده هزار تن در برنامه-یِ اعتصاب غذا می هُماسیدند (شرکت میکردند).
این آزموده بایستیکه برای شما هَشداری باشد که در این جُنبش آزدیخواهی ای که آغازیده است، همه ما ایرانیان آزادیخواه در یک کشتی نشسته ایم و به یکدیگر نیاز داریم. و پرچم سه رنگ ایران در این مبارزه نمادِ ارزش های ملی ما در این کشتی میباشد که با بالاکشیدن بادبان های خود با آهنگی استوار رهسپار رسیدن به آماژ و هدف های ورجاوندی (مقدسی) همانند آزادی، دمکراسی و ناوابستگی کشور شده است، ارزش هاییکه جُنبش سبز ایران در چشم انداز خود گُذاشته است.
خشایار رخسانی
‏چهار شنبه‏، 2009‏/08‏/12
یاداشت:
[1] http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=23200

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر