۱۳۹۳ شهریور ۱۸, سه‌شنبه

آیا جنین از خون بسته (علق) پدید میآید؟


برگردان: خشایار رخسانی

در بیست و سومین سوره قرآن، آیۀِ  چهارده (23:14)، در پیوند با گامه های (مرحله های) گوناگونِ بوجود آمدن رویان (جنین) در شکم مادرگفته میشود که: «آب گُنی (جنسی) مرد با یک لخته از خون بسته (از سوی مادر) آمیخته میشود، و از این خون بسته ماسه ای بوجود میآید، بخشی از این ماسۀِ خونین به استخوان تبدیل میشود، و سپس گوشت استخوان را میپوشد ............» و در چند جای دیگر قرآن از جمله در سورۀِ هفتاد و پنج، آیۀِ سی و هشت (75:38) این فرایندِ پیدایش رویان (جنین) در شکم مادر تکرار شده است.
ولی از دید دانش نوین چنین دیدگاهی دربارۀِ رُشد جنین در شکم مادر پذیرفتنی نیست، برای اینکه خون بسته، یا بگفته قرآن «علق»، نمیتواند رُشد کند و در نتیجه به چیز زندۀِ دیگری فراروید (تبدیل شود.) راستی این است که چنین بینشی ریشه در باورهایِ یونان باستان داشته است. اَرستو (Aristotle) از روی اشتباه باور داشت که نوزادان از راه آمیخته شدنِ آب گُنی (جنسی) مردان و آن خونی پدید میآیند که زنان در دوران دَشنان (عادت ماهانه) از دست میدهند؛ نگرشی که از بیخ و بُن نادُرُست است. از اینرو داوی (ادعای) قرآن دربارۀِ بوجود آمدنِ انسان از خون بسته (علق) از ریشه نادُرُست است، زیرا در دورانِ پیدایش و رُشدِ جنین، هیچ گامه ای (مرحله ای) وجود ندارد که در آن جنین از خون بسته ساخته شود. تنها نهِشتی (وضعیتی) که در آن شاید جنین همانندِ خون بسته نمایان شود، در هنگامی است که مشکلی در روندِ رشد جنین پدید آید و در نتیجه به مرگ او بفرجامد که در این مورد، آن خون بسته ای که نمایان میشود (که بیشتر از مادر سرچشمه میگیرد) یک ماسه خونی سفت است و هیچ امکانی برای زنده ماندن و ادامه رُشد ندارد. از اینرو، هتا اگر یک جنینی همانند یک مُشت خون بسته و سفت نمایان شود، از او هیچگاه یک انسان پدید نخواهد آمد.؛ او توده ای از یاخته هایِ گوشتی و خونینی خواهد بود، که در رُشد آن مشکلی ایجاد شده است. راستی این است که از آنجا که محمد ابن عبدالله دارای سیزده زن بود، بدون شک او با مشکل افتادن ناخواسته و افکانیدن رویان (سقط جنین) و آن ماسه خونینی که از بدن مادر بیرون میآید، آشنایی داشته است.
دانش نوین به ما میگویید که شکل گیری جنین انسان یک روند بی درزی است که با بسته شدنِ تُم (نطفه) آغاز و با زایش نوزاد پایان مییابد؛ از اینرو در ناسانی با دیدگاه قرآن، دورانِ رُشد جنین را هیچ گامه (مرحله) و چهارچوبِ سفتی از هم جدا نمیکند. قرآن برای رشد جنین از چهار گامه (مرحله) نام میبرد، که به رسایی (بطور کامل) با بینش پزشک یونانی دوران باستان، گالن (Claudius Galenus) دربارۀِ فرایندِ رُشد جنین انسان هماهنگی دارد (که دانش نوین آنرا رد کرده است.) [1].

ساخته شدن استخوان و پوشیده شدنِ آن با گوشت
برپایۀِ دانش جنین شناسی نوین آن لایه ای که از بافت های آن استخوان ساخته میشود، «مزودرم، mesoderm » نام دارد، ماهیچه های گوشتی نیز از بافت های همین لایه جنینی ساخته میشوند [2]. بدینسان ساخته شدن و رُشد استخوان ها و ماهیچه های گوشتی همزمان آغاز میشود، و نه یکی پس از دیگری (در ناسانی با آنچه که قرآن به ما میگویید). افزون برآن، بیشتر بافت های ماهیچه ای ما انسان ها، در دوران پیش از زایش نوازد ساخته و پرورش مییابند، درهالیکه رُشد استخوان ها و فرایند استوان و سخت شدن آنها با کلسیوم (calcium) تا سال هایِ نوجوانی ادامه میبابد. شاید دُرُست تر این بود که قرآن به ما میگفت که رُشد ماهیچه ها همزمان با اُستخوان ها آغاز میشود، ولی فرایند رُشد ماهیچه ها زودتر پایان مییابد. این دیدگاه که میگوید «اُستخوان ها با گوشت پوشیده میشوند» نه تنها برپایۀِ دانستنی های دانش نوین از بیخ و بُن نادُرُست است، بلکه رونوشت برداری شده از نگرش (نظریه) یک پزشک باستان یونانی به نام گالن (Claudius Galenus) است. همچنین، این دیدگاهِ قرآن که میگویید: «...از لخته استخوان پدید میآید و استخوان با ماهیچه پوشیده میشود...» سرچشمه در هُنر تندیس سازی دوران باستان دارد که برپایۀ آن برای تندیس یک جانور یا انسان، نخست به کمک یک اسکلت، چهارچوبی را میساختند و سپس پیرامون این چهارچوب یا اسکلت را با گچ یا سمنت میگرفتند.
 بنابراین، نگرش قرآن دربارۀِ فرایند رُشد جنین انسان هیچ همانندی با دانش نوین جنین شناسی ندارد. راستی این است که چنین دیدگاهی تنها میتواند از یک انسان بیسواد و نافرهیخته سرچشمه گرفته باشد تا از اهورا مَزدا، پدید آوَرَندۀِ هَستی و جان و خِرَد.

یاداشت:

[1] گالن پزشک یونانی در سال های 99-129 پیش از زایش مسیح میزیست.
[2] برپایه دانش جنین شناسی، توده های سلولی که از آن جنین پدید میآید، دارای سه لایه است، لایه درونی (endoderm)، لایه میانی (mesoderm)، و لایه بیرونی (ectoderm).

http://www.faithfreedom.org/Articles/SKM/contradictions.htm#9