اُستاد فريدون جنيدی
چکیده:
زبان پارسی از همگی ویژگی ها برای جهانی شُدن برخوردار است. در بخش نُخستِ این پژوهش اُستاد فریدون جُنیدی به یازده نمونه از این ویژگی ها اشاره میکُند.
سرآغاز:
جهانيان در اين راستی همگمانند که از دو سده پس از اسلام تا چندی پس از يورش مغولان، ايران کانون دانش جهانی بوده است. و بسی از شاخه هایِ دانش کنونی در آن زمان به نيروی انديشۀِ دانشمندان ايرانی درخشان و به درخت دانش جهانی افزوده گشتند؛ و بسیاری از چيستانهایِ دانش، برای ايرانيان گشوده شد. چون اين سخن آشکار است و نياز به شکافتن و بازنمودن ندارد، پس میبايد که به گفتاری ديگر بپردازيم.
آن دانشمندان دفترهایِ خويش را برای آن که در
امپراتوری بزرگ اسلامی پراکنده شود، گاه به زبان تازی (که دستور و آیين نگارش و
فرهنگ واژه های آن را خود پديد آورده بودند) مینوشتند و گاه انديشۀِ خويش را به
زبان پارسی میآراستند.
نمونه هایِ فراوان از نوشته های ايرانی در زمينه های گوناگونِ
دانش جهانی بر جای مانده است که نشان از توانايی اين زبان برای بازکردن دشواريهایِ
رشته های دانش دارد؛ اما پرسش شما اين است که آيا زبان پارسی را توان آن هست که
زبان دانش امروز جهان نيز شود!
در پایین به شماری از ویژگی های یک زبان جهانی اشاره میکُنیم.
1.
گنجينۀِ
واژه های زبان باید پُر بار باشد.
2.
زبان
باید توانايی برآوردن يا ساختن واژه هایِ نو را از راه پيوندِ واژه ها داشته باشد.
3.
زبان
باید ساده باشد.
4.
آیين
و دستور زبان يگانه باشد و جدا آیينی (استثنأ) در آن ديده نشود.
5.
ريشه
های کهن زبان شناخته شده باشد و پيوندِ واژه های تازه به ريشه های کهن روا باشد.
6.
پيوندِ
زبان از ديگر زبانها، که در زمينۀِ دانش جهانی میکوشند گسسته نباشد.
7.
گويندگان
به آن زبان، در درازنای زمان به ژرفا و گستردگی و باروری آن ياری رسانده باشند.
8.
زبان
توان نگارگری در همۀِ زمينه های دانش جهانی را داشته باشد.
9.
زبان
خوش آهنگ و زيبا باشد.
10.
سخنوران
بزرگ به آن زبان نوشته و سروده باشند
11.
داوری
داوران بزرگ را برای برتری، داشته باشد.
و اکنون گاهِ آن میرسد که زبان فارسی را با اين ميزانها،
بسنجيم!
1. گنجينۀِ واژه ها:
بزرگترين کاری که در زمينۀِ گرد آوری
واژه هایِ زبان پارسی در زمان ما رخ نموده است، کار روانشاد دهخدا و همکاران وی
است. و اگر چه اين کار به ياری گروهی ديگر از واژه شناسان ويراسته میشود تا به
آراستگی رسد، هنوز فرسنگها راه برای رسيدن به يک واژه نامۀِ بُزرگ در پیش داریم که
در برگيرنده همۀِ واژه های پارسی باشد.
با
همۀِ اين سخنان، دهخدا خود گفته است که پيرامون دو هزار هزار (دو ميليون) برگه
برای «لغتنامه» گردآوری شده است، که اگر يکهزار هزار آن را برای نامها کنار نهيم،
باز يکهزار هزار برگه برای واژه ها بر جای میماند و اين انبوه واژه در هيچ يک از
زبانهایِ امروز جهان به چشم نمیخورد. و اين بسنده است که بدانيم که شمار واژه هایِ
زبان انگليسی تا يک سده پيش يکصد هزار بوده است و در اين يک سده با پذيرش از
زبانهای ديگر و پيدايی دانشهای تازه و واژه های پيوسته به آن يکسد هزار واژۀِ ديگر
به گنجينۀِ واژه های آن افزوده شده است و اگر اين شمار واژه های انگلیسی را با
شمار واژه های پارسی در «لغتنامه دهخُدا» بسنجيم، از اين سنجش دچار شگفتی میشويم.
اما
اين را نيز می بايد به اين سخن افزود، که هم اکنون در سازمان لغتنامه ، ياران و
همکاران سرگرم ويرايش اند.
چند
فرهنگستان ديگر، در همين زمان پيدا شده اند که کارشان پژوهش در واژه های پارسی است
و يکی از آن ميان، بنياد شهيد رواقی است که به کوشش دکتر محمد رواقی تا کنون هفتاد
دفتر پيرامون فرهنگ و واژگانِ ايرانی فراهم کرده اند.
گردش روزگار دروازه هایِ شهرهای بزرگ
و کهن پارسی زبان قندهار، کابل، هرات، بلخ، بدخشان، زرافشان، خجند، سمرقند، بخارا
و تاشکند را بازگشوده است و اگر انبوهِ شگفتی آور واژه هایِ نغز و تازۀِ پارسیگویان
در آن مرزبوم، نرمک نرمک با واژه های اين سو درآمیزد، چنان گستردگی و نيرو به زبان
پارسی خواهد داد که توان آن را چند برابر کند. انبوه واژه های گويشهای ايرانی، از
کردستان گرفته تا يغناب که هنوز به گنجينۀِ زبان همگانی اندر نشده و با کوشش پيگير
ساليان می بايد که چنين شود ( و بخشی بزرگ از برنامۀِ بنياد نيشابور به اين کار
ويژه شده است) خود شگفت انگير است، و اگر همۀِ اين کوششها انجام شود ديگر در همۀِ
جهان کسی را پروای سنجيدن زبانهای ديگر با زبان پارسی دری، پيش نخواهد آمد!
یکشنبه
(مهرشید) 10 دی، 3750 دین بهی
دنباله گفتار در بخش دوم
______
زروان