۱۳۹۱ خرداد ۱۸, پنجشنبه

شَوَندِ (علت) دُشمنی با رضا پهلوی



 فرید
رضا پهلوی درفکر چاره قبل ازوقوع حادثه است! چرا این تدبیر برعده ای گران می آید؟
 جمهوری اسلامی در تنگناهای بسیاری گرفتار آمده است، و تنها امیدش که همانا مذاکره با غرب برای گرفتن تضمین امنیتی بود، نیز دارد به شکست کامل میانجامد. در اثر این سیاستهایِ مخربِ رژیم, کشور ما به حساسترین مرحله خود در طول 33 سال گذشته وارد میشود. هر آن ممکن است جنگی خانمانسوز کشور ما را به خاک و خون بکشد. در چنین شرایطی هر ایرانی مسئول و میهنپرست که دل در گرو آزادی ایران دارد, از خود می پرسد  که چه باید کرد؟ چه وظیفه ای را باید به عهده گرفت؟ چه کار می توان کرد که تا کنون از انجام آن کوتاهی کرده است, چگونه می شود بدون جنگ و هزینه های زیاد,  رژیم مستبد وچنایتکار حاکم بر کشورمان  را به زیر کشید و مردم را به سرنوشت خود حاکم کرد؟
آیا غیر از این است که هر آنچه در توان داریم باید قبل از وقوع حادثه انجام داد؟ آیا در همین لحظه ها وساعتها, آن دیگران که به سودِ خود میاندیشند و برای آن با همه به مذاکره می نشینند، سرگرم تصمیمگیری نیستند؟ این دیگران ممکن است،  جمهوری اسلامی باشد و یا این یا آن دولت جهانی در شرق و غرب جهان! دولتها همه به فکر منافع استراتژیک خود هستند و متاسفانه ما ایرانیان دارای دولتی هستیم که به تنها چیزی که فکر نمی کند همان منافع ملی ایران است؛ برای رژیم حاکم بر کشورمان فقط حفظ حکومت چند آخوند ارتجاعی مهم است. همه ما به خوبی می دانیم که حکومت جمهوری اسلامی،  منافغ 70 ملیون ایرانی را 33 سال فدای افکار عقب مانده و ارتجاعی خود کرده و میکند. این بن بست سیاسی که رژیم به وجود آورده است ما را به چه سرانجامی می رساند ؟ اگر روزی از خواب بر خیزیم و صدای آژیر  بمباران هوایی در تهران، مشهد، شیراز، اصفهان و... را از رادیو وتلویزینها بشنویم و یا در در همان رسانه ها، صدای آخوندکی را بشنوید که می گوید، امام زمان مهدی موعود، قبل از ظهورش به کشور اسلامی شیعه ما بمب اتمی را هدیه داده است، چه می کنید؟ آیا در خاور میانه ای که تنفر از دین و مدهب و قومیتها بی داد میکند، اگر عربستان، ترکیه و مصر هم  در جهت برقراری موازنه تسلیحاتی، خود را به بمب اتمی مجهزکنند، چه باید کرد؟ دقیقن در همین روزها و در جستجوی پاسخ به تمام پرسشهای بالا، یک ایرانی میهنپرستی به نام رضا پهلوی در کنار بسیاری دیگر آستینها را بالاتر زده است، تا پیش از اینکه آن دیگران، در پشت آن درهای بسته-یِ  کذایی برای سرنوشت من و تو تصمیم نهایی را بگیرند، کاری انجام دهد. دوباره تکرار می کنم، علاج واقعه را باید قبل از انجام آن چاره کرد. بعد از وقوع حادثه دیگر همه چیز دیر خواهد شد.
شاهزاده  رضا پهلوی به مانند پدری که از وقوع  حادثه  ناگواری برای فرزندش (ایران) آگاه شده است،  بر کمییت وکیفیت فعالیتهایش افزوده است. او در راس یک هئیت حقوق بشری به آلمان میرود؛ .با وجود مشکلاتی که بر سر راهش می نهند ولی از پای نمی نشیند. سنگ اندازی در مسیر این سفر، رضا پهلوی را مصممتر می کند (چرا که ایشان نیک می دانند و بر این امر واقف هستند که دولتها به خصوص در غرب و بر خلاف حکومت داران خلافت اسلامی، نمایندگان مردم خود هستند ) او در آلمان از هر امکانی برای رساندن فریاد در گلوخفته ملتش به جهانیان استفاده کرده و برای مقابله با نقض حقوق بشر در کشورمان، با نمایندگان پارلمان آلمان به گفتگو می نشیند. او از جامعه حقوق بشری در آلمان می خواهد که به جای گزینه جنگ، گزینه کمک به مردم ایران را انتخاب کنند. این گزینه میتواند منافع بشریت متمدن و بشر دوست را فراهم آورد. چرا که این گزینه, ملت ایران را نیز به سرنوشت خود حاکم می گرداند. رضا پهلوی درجریان این سفر و در مصاحبه ای که روزنامه بیلد, پرتیراژترین روزنامه آلمانی زبان در اروپا با 23  ملیون تیراژ روزانه با ایشان انجام دادند, مطرح کردند : «من امروز با بسیاری از گروه‌های اپوزیسیون که از همان زمان مانده‌اند، چون کمونیست‌ها، سوسیالیست‌ها و جهموری‌خواهان، همکاری می‌کنم، چون هدف ما مشترک است: رژیم حاکم بر ایران باید سرنگون شود.» پایان نقل قول, ایشان از آلمان جمهوری به هلند پادشاهی پرواز می کند. در آنجا هم علاوه بر مذاکره  با نمایتدگان پارلمان هلند،  جلسات پرسش و پاسخی نیز با بسیاری از هموطنان ایرانی مقیم در هلند برگزار می کنند, با روزنامه نگاران ایرانی و هلندی به مصاحبه می نشینند. شاهزاده رضا پهلوی در این سفر، دیداری پر ثمر نیز با آقای لوئیس مورنو اوکامپو، دادستان دادگاه بین المللی کیفری لاهه برای پیگیری طرح شکایت از خامنه ای، داشتند.
هموطن عزیز, من و شما به عنوان فعالان سیاسی و مبارزان میهنپرست راه آزادی ایران چه کردیم و میکنیم؟ آیا واقعن مضحک نیست که برخی همچنان بر طبل توخالی جنگ، میان جمهوری و پادشاهی می کویند؟ آیا در شرایطی که میهنمان در زیر پنجۀِ استبداد مذهبی اسیر است و روزی نیست که خبر اعدام چندین ایرانی را نشنویم، که به اتهامات واهی در این یا آن شهر به چوبه های دار سپرده می شوند، در شرایطی که خامنه ای و باندهای گوناگون حکومتی به خاطر سیاستهای به غایت نابخردانه وضد میهنیشان، کشور ما را در مرحله ورود به یک جنگ خانمان برانداز وارد ساخته اند, چرا باید  برخی همچنان بر منافع گروهی و ائدئولوژیک خود پای فشرده و چوب لای چرخ فعالیتهای افرادی بگُذارند, که به خاطر رهایی ایران از خود و مناقع خود سالهاست  که عبور کرده اند؟
چه کسانی با چه اهدافی می خواهند تفرقه ایجاد کنند وچرا؟ واقعن کدام ایرانیست که این شرایط خطرناک را در نیابد و در این مراحل تعیین کننده به جای دراز کردن دست یاری و همکاری به سایر ایرانیان آزادیخواه، سعی در ایجاد درگیریهای مسخره و به پراکندن تخم نفاق و نفرت اقدام می کند؟ آیا این کسان خواب هستند یا خود را به خواب زده اند؟ چرا که به خواب رفته بیدار میشود، ولی خود به خواب زده هرگز. البته مخاطب من اینجا آن افراد و نیروهایی نیستند که بابت حماقت و در خواب ماندن خود پول دریافت می کنند! من به عنوان یک ایرانی, وقتی میبینم که در کشورم ابتدایی ترین حقوق زن, مرد, بچه و پیر, بهایی و مسیحی, کرد وترک و فارس و در یک کلام انسانیت و بشریت ضایع میشود، نمیتوانم به مغضلاتی بپردازم که مشکل امروزم نیست. برای من, امروز نه جمهوری ارزش دارد ونه پادشاهی, این دو واژه برای من آنموقع عزیز خواهند شد که باعث همگرایی ایرانیان و ایجاد همبستگی ملی برای زدن نحجر و استبداد دینی در کشورم شوند. .متاسقانه بسیاری ازهموطنان ایرانی, از این واژه ها برای ایجاد درگیری و پرداختن به همان جنگهای زرگری سالهای گذشته، سوء استفاده می کنند. آقای رضا پهلوی شاخصترین فردی هستند که بر این مشکل اشراف دارند. اگرآن عینک تیره و تار ایدئولوژی را به دور اندازیم و چشم بصیرت را تمیز کنیم و با آن به جهان بنگریم در خواهیم یافت که ایشان چگونه سعی میکنند، حتی آن ترمنولوژی را انتخاب کنند و از واژه هایی برای بیان افکار و عقاید خود بهره ببرند که آسیبی به هیچ اقلیت قومی و دینی و سیاسی نخورد. کاش ما در صقوف مبارزان و فعالان ایرانی شاخص , 100 نفر مثل ایشان می داشتیم. من از ایشان سپاسگزارم چرا که درخواست از جامعۀِ جهانی برای کمک به مردم ایران خواست من نیز هست. من هم به مانند ایشان با صدای بلند فریاد میزنم که ملت نجیب و مظلوم ایران 33 سال در زیر یوغ استبداد مذهبی دردها ورنجها کشیده است و حالا چرا باز هم مردم باید تاوان حماقت رهبرانش را بپردازند و مورد بمباران قرار گیرد.؟اگرکسی باید مجازات شود این نه مردم ایران که رهبران این نظام اند. این خامنه ای و رقسنجانی وهستند که باید در دادگاههای قانونی محاکمه و سپس به جزای اعمال ننگین و خائنانه خود برسند. این خواست ملیونها ایرانیست: .محاکمه شخص خامنه ای که با شکایت شاهراده درجریان افتاده است و خامنه ای را به عنوان مقصر اصلی تمام جنایات اتفاق اقتاده در ایران به جهانیان شناساند. این یک خواست ملی است. قبل و بعد از ایشان نیز بسیاری این خواسته را در مجامع بین المللی مطرح کرده و می کنند.
این خواست همه ایرانیان میهنپرست است. حال نمی فهمم چرا عده ای از این بابت پای بر زمین میکوبند و جیغهای بنفش می کشند و مرتب بیانیه و اعلامیه می دهند که آقا شما که نمی توانید خامنه ای را به محاکمه بکشید. اینها به جای همکاری سعی می کنند در چشم مردم خاک بپاشند. در پاسخ به اینها آقای رضا پهلوی در جواب خبرنگار هلندی که به اختلاف عقیده شدید در بین ایرانیان برای رویارویی با حکومت اشاره کرد، گفت: «به نظر من ایرانیان هیچگاه تا این اندازه با یکدیگر همبستگی نداشته‌اند» و ادامه می دهد «برای نمونه جنبش هجده تیر را در نظر بگیرید. بسیاری از جوانان احساس کردند به آنها خیانت شده، آن هم از سوی کسی که بیست میلیون رای ملت را با خود داشت. خاتمی در آن زمان این موقعیت را داشت که تبدیل به یک قهرمان ملی شود. اما او پشت جوانان را خالی کرد. همین وضعیت دوباره رخ داد، میرحسین موسوی از بازگشت به دوران طلایی امام صحبت می‌کند. مشکل رهبران هستند نه مردم.» پایان نقل قول, در اینجا باید متذکر شد که اکثریت مطلق مردم ایران خود را با این گفته ها همگام و هم رای می دانند. اگر افرادی به این حکم اعتراض دارند باید شرایط یک رفراندم آزاد را فراهم کنند و از مردم همه پرسی شود قدرت  و دولت دست شماست این گوی و این هم میدان.
در مدتی که بالاترین را به عنوان پلاتفرم درج افکار واندیشه هایم انتخاب کرده ام با بسیاری دوستان آشنا شدم که زمانی از خاتمی وا صلاح طلبان پشتیبانی می کردند. همینها به خاطر مماشات و دودوزه بازی اصلاح طلبان و پس ازآشنایی بیشتر با اقکار ارتجاعی خمینی و خامنه ای دیگر اغتقادی به آنها ندارند. برخی از اینها مردد باقی مانده اند و برخی نیز با ارسال لینکهایی باعث ایجاد درگیریهای بی مورد می شوند وروز خود را با تمسخر دیگران وآزار واذیت این وآن به شب میرسانند و نمی دانند چرا وارد کارزار سیاسی شدند؟ این کسان نمیدانند چرا اصلاحات را ناآگاهانه انتخاب کردند، ولی اکنون که پی به اشتباه خود بردند، چرا تصمیم صحیح را نمی گیرند؟ ممکن است شتبابان جواب دهند که «تصمیم صحیح چیست؟ آیا هر نظری که مورد قبول من نباشد صحیح نیست؟ حقیقت چیست و یا چه کسی حقیقت و حقانیت را نمایندگی می کند؟» البته اینجا نمی خواهم وارد تئوری شناخت شوم, ولی این سوال هم جایز است که در اینجا از خود بپرسیم چه میکنیم چرا و هدف چیست؟ آیا واقعن هدف برگشتن به دوران خمینی است که باید همینجا توضیخ داد به هرآنچه که اعتقاد دارید قسم؛ تعداد اعدام شده های آزادیخواهان ایران در دوران همین سید علی جنایتکار وجبار بسیار کمتر از آن دوران  امام مقوایی هستند! این دیگر فاکت است. پس اگر خاتمی و شرکا میخواهند برای رسیدن به آن دوران فریبمان دهند باید در مفابلشان ایستاد باید به اینها گفت که شما 33 سال وقت داشتید این رژیم را اصلاح کنید اگر اصلاحی در کار بوده به مانند همان اتقلاب بهنمن 57، رو به خرابی و ویرانی بوده , اینها اصلاحشان برابر با بیچارگی و خرابی کشور و فقیری ملت است. ما امروزدر ایران رژیمی داریم که نه می خواهد اصلاح شود و نه می تواند. این حکومت نه ولی فقیه اش را از قانون اساسی حذف می کند, نه زندانیان حتی غیر برانداز و مذهبی را آزاد می کند، نه با جهان از در تعامل سازنده در می آید و نه انتخابات آزاد برگزار می کند. دقت کنید که اینها حتی خاتمی و رفسنجانی  یا احمدینژاد را تحمل نمی کنند. دلیلش کاملن مبرهن است به یک مورد آن اشاره می کنم :  شما فرض بگیرید , زندانیان سیاسی را آزاد کنند ,آزادی اینها به معنی این است که دیگر کسی را بعد از این دستگیر و زندانی هم نکنند ,اگر در روزنامه ها کسی خواست بدون سانسور بنویسد و بسیاری از دزدیها و قساد اداری سران حکومت را بر ملا کند, مثلن بنویسد که خامنه ای و فرزندانش سالانه چندین ملیارد از پول نفت را بدون حسابرسی دقیق, از فروش نفت بر میدارند,آیا با چنین فردی چه خواهند کرد ؟ کافیست مردم این حقایق را در روزنامه ها و صدا وسیمای رژیم بشنوند و  بخواهند اعتراض کنند, باید بیایند در خیابانها آیا اگر اینها را دستگیر نکنند چیزی از رژیم خواهد ماند؟ خیر نتیجه می گیریم که آزادی زندانیان و عدم دستگری مردم برابر است با نابودی رژیم در چنین صورتی دیگر نه از تاک نشان خواهد ماند و نه از تاک نشان!  فقط به این دلیل ساده تا وقتی جمهوری اسلامی با این مشخصات موجود است, زندانی سیاسی, شکنجه, اعدام و نقض همه جانبه حقوق بشر هم موجود است. در نتیجه سیاست مزورانه خاتمی و شرکا جزء دروغ و فریب چیزی برای ارائه به مردم در خود نهفته ندارد. علاوه بر این سیاست مذاکرات رژیم با غرب را هم اگر به عنوان مثال دوم در نظر گیریم می بنیم که شکستی همه جانبه در انتظارشان استدر رابطه با این نوع مذاکرات بی نتیجه شما را رجوع می دهم به مقاله ای که با عنوان, « چرا هر نوع مذاکره رژیم با عرب محکوم به شکست است»؟ نگاشته ام (1)اقتصاد ویران است و بحرانی, نفت و فروش آن دیگر نمی تواند هزینه های لبنان, سوریه, عراق, فلسطین و دزدیهایشان را فراهم کند. اینها در جهان حتی یک کشور دوست ندارند هر چه هست یا دشمن اند ویا دهان باز کرده اند برای بلعیدن سرمایه های ما ,اینکه سیاست استحاله رژیم یه شکست کامل انجامیده است ,مقصر فقط خود اصلاح طلبان هستند.حال تعداد قلیلی به جای قبول این واقعیتها ونقد این سیاستها واتخاذ روش وراه جدید وکارآمد,تمام نیروی خود را صرف مثلن افشای رضا پهلوی کنند واز آنجایی که رضا پهلوی دارای آنچنان نظزات مدرن ودموکراتیست که اینها هیچ نمی یابند تا به افشای آن بپردازند در نتیحه وادار به اراجیف گویی می شوند و یا از شیوه های کیهان شریعتمداری استفاده کرده با دروغ وتهمت می خواهند به اهداف مزبزب خود دسترسی پیدا کنند.شیوه دیگری هم اخیرن پیدا کردند,یعنی سعی می کنند که یک اشتباه بسیار جزعی را زیر زره بین گذاشته آنرا بزرگ کنند ومرتب در این یا آن رسانه لینکش کنند.این روشها را جمهوری اسلامی سالهاست که با هزینه های ملیونی بر علیه خاندان پهلوی انجام داده. ما به خوبی می دانیم که نتایج این تهمت وافتراها به عکس خودش تبدیل گشته است.من تعجبم از دوستانیست که ادعای مبارزه با استبداد مذهبی دارند و دست به چنین تشبثاتی می زنند.واقعن چه کمکی به ما خواهد کرد اگر که مثلن به 29 مرداد بپردازیم ویا خود را با مقولاتی سرگرم کنیم که امتیازش در جیب خامنه ای ورفسنجانی ریخته شود. اینکه به یکدیگر تهمت وافترا زده ومثلن به 60سال پیش برگردیم که آیا مصدق حق داشت یا پهلوی؟ آیا کدامین مشکل امروز ما را حل خواهد کرد امروز این ما هستیم که باید کشور را ابتداازچنگال دزدان مستبد دینی رها ساخته وسپس در باز سازی آن به کمک هم اقدام نماییم .باید در فکر این باشیم که در فردای آزاد ایران چگونه می توانیم مشگل بیکاری واعتیاد جوانان را حل کنیم؟چرا امروز فارغ التحصیلان ارزشمند ما باید تازه بعد از سالها درد و رنج ورود به دانشگاه وتحصیلات در زیریوغ بسیج ضد مرمی دانشگاه ومشکلات زندگی واتمام تحصیل,تازه بعد از دانشگاه هم باید با معضل بیکاری دست وپنجه نرم کنند؟ هیچ می دانید این سرمایه های کشور وسرآمدان این مرز وبوم هزار هزار در حال جذب به کشورهای دیگر هستند ؟ایران فردا و ویران را چه کسی باید بسازد؟با مدامین تخصص و دانشمند ومعلم ؟ به جای پرداختن به همدیگر باید در فکرایران آزاد بود وباید امروز اندیشید در فردا,ما چگونه سیستم داشگاهی را دوباره تاسیس کنیم  که منخصصین زبده تربیت کند ؟ تا بتوانند در جهان گلوبال کنونی با دیگر کشورها به رقابت بپردازد؟سیستم اقتصادی ما به خاطر احاطه اجناس بنجل چینی به کلی در حال نابودبست.  صنعتگران ما کارخانه داران وکارگران ما دیگر نمی توانند حنی با پاکستان به رقابت بپردازند از چین وکشورهای غربی وهند می گذریم در اینجا هم شما را به آماری که از رسانه های خود جمهوری اسلام در بالاترین  لینک زده ام , مراجعه می دهم (2).
دوستان عزیز کشور ما هزاران مشکل ومعضل دارد که در این 33 سال به تدریج روی هم تل انبار شده است وبا رفتن جمهوری اسلامی برای من وشما به ارث باقی می گذارند در سال 57 ملیاردها دلار ذخیره ارضی, اقتصادی شکوفان وبالنده را اینها تحویل گرفتند در اینجا هم طبق آمار سخن می گویم. در سال 56 اقتصاد ایران از نظر رشد جزو10 کشور اول جهان بود ما از کره جنوبی جلوتر بودیم,هزاران کره ای وفلیپینی و..در کشور ایران مشغول کار بودند ایران یکی از کشورهایی بود که کارگر ومتخصص وارد می کرد!امروز ما فقط 6 ملیون آواره داریم.بیبنید با این کشور چه کردند؟
و یا موضوع اساسی دیگر, سکولاریزم, اینکه وقتی از سکولاریزم صحبت می کنیم دقیقن به چه معناست چرا دین نباید تعین کننده باشد وچرا باید به امر خصوص تبدیل شود؟
چه نوع ابزاری در اخنتیار داریم برای کنار زدن این حکومت؟آیا  جامعه جهانی ابزاریست قابل استفاده یا خیر؟ اگر نه ابزارهای دیگر ما کدامهایند؟
اصولن کدامین جریان سیاسی مقبولیت جهانی واعتماد ملی را بر می انگیزد تا به نمایندگی از طرف ما بتواند با جهان وارد مذاکره شود؟کدامین مکانیزمهایی  باید بر این نعاملات حاکم باشند؟من در اینجا فقط به چند مولقه اشاراتی کوتاه کردم و اگر این گفتمانها را عمیقن به بحث وبررسی بگذاریم لازمه دهها ساعت مباحثه است .چرا به جای جدلهای بی مورد وبه قول شما رو کم کنی وآزار دهنده به این مقولات پرداخته نمی شود؟چرا باید افکار وسیاستهای مردگان دیروزما, که امیدوارم روح همه شان شاد باد, بر امروز زندگان ما احاطه داشته باشد ؟دیروزیان , مشکلات دیروزی داشتند آنرا حل کردند یا نه در دیروز تمام شد.مشکل امروز ایرانیان به دست افرادی باز خواهد شدکه فکر واندیشه امروزین ومدرن داشته باشند اگر توانستیم امروز را در اولویت  و ارجهیت قرار دهیم می بریم ولی اگر خود را در سردابهای تنگ وتاریک  28 مرداد به فراموشی سپردیم وخواستیم باختهای دیروز را در وهم وخیال وبا اسرار بر کینه های باقی مانده از شکستهای دیروز تداوم ببخشیم ,دیروز را باختید امروز را می بازید فردا را هم خواهید باخت ! درد جوان امروز ایراتی نه انقلاب مشروطه است ونه حنی انقلاب 57 .جوان امروز می داند چه می خواهد وخیلی خوب تشخیص می دهد چه کسی از او وامید و آمال هایش پشنیبانی می کند. ما ایرانیان نباید به خاطر نظرات سیاسی مربوط یه گذشته , امروز خود را فدا کنیم!ما امروز یک مشگل اصلی واساسی داریم این مشکل حکومنیست که حداکثر با5% طرفدار بر 95% ملت ایران به خلاف خلافت می کند و به کمک سرنیزه وسنگسار قدرتش راتداوم می بخشد.به کسی هم جوابگو نیست.هر صدای اعتراضی را هم با حداکثر شرارت  وسبعیت در نطفه خفه می کند.حالا هم می خواهد در تخیلاتش با تسلیح اتمی ,عمر حکومتش را جاودانی کند وبه جهان هم زور بگوید.دنیا ولی ملت بی کس ونجیب ایران نیست با همان روشها آشناست ودر مقابلش ایستاده است.هوسیار باشیم که سرنوشت همه ما به زودی زود در فرآیند  تعاملات وچالشهای سه نیروی عمده رقم خواهد خورد در سپهر سیاسی ایران این سه نیرو به چالش یکدیگر می روند.
ملت ایران وتمامی جریانات سیاسی که خواها ن ایراتی دموکرات وسکولار با هدف رسیدن به حقوق بشر یک نیروی این معادله است.  حکومت جمهوری اسلامی وتمام جناحهای اصولگرا و اصلاح طلب که خواهان حفظ حکومت اسلامی هستند نیروی دوم این معادله می باشند.  و نیروی سوم هم سازمانها ودولتهای خارجی می باشند که بین دو نیروی مردم وحکومت اسلامی در نوسانند. اگر ما بتوانیم جنگهای عاشورای 28 مرداد وتاریخ معاصرایران را (در رابطه با تاریخ قدیم اختلافات کم است) به ناریخدانان مستقل و به آکادمیهای علوم تاریخ واگذاریم وخود را به این قانع کنیم که : پهلوی ها 57 سال به این کشور خدمت کردند در ظمن اشتباهاتی هم داشتند .خود را از این وهم وانحرافات بینشی دور کنیم وبا تمام پدیده ها با حکم :یا همه چیز یا هیچ و سقید یا سیاه برخورد نکنیم وخود محوری وسکتاریسم گروهی را کناری گزارده وابزار اصول پایه ای تبادل نظریعنی منظق واستدلال را جایگزین بینشهای انحرافی نماییم , از افراط و تفریط بپرهیزیم ,بپذیریم که مصدق یک ملی گرای وطنپرست بود.البته او هم دارای اشتباهاتی بود,جمهوری خواهی وپادشاهی را به فردای ایران وملت ایران واگذاریم تا آنها برای خود سیستم مور نظز خود را انتخاب کنندوآنموقع خواهیم توانست با این جند اصل ساده که مورد نوافق همگان قرار بگیرند ما می توانیم بنای همکاری و کنزنس ملی را بنا نهیم. فقط در پرتو چنین تمهیداتیست که جهان را هم به کمک وا می داریم
در پایان این تذکر را هم ضرور می دانم
در عصر گلوبالیسم,اینترنت , ماهواره وساتلیت  نه جمهوری اسلامی چند سال دیگر دوام خواهد آوردو نه بعد از جمهوری اسلامی نیرویی می تواند به تنهایی قدرت را قبضه کند وبا خودکامگی واستبداد سیاسی  حاکمیت کند دوران دوام چنین حکومتهایی به پایان رسیده است!بحثهایی که خود را بر روی این محور استوار می سازد دارای برهانهای قوی نیستند در این جهان باید بیشتر از فروپاشی وتجزیه ترسید تا تمرکز قدرت سیاسی !دوران جنگ سرد سالهاست که تمام شده است خود را به فرداهای دور نایامده  مشغول نکنیم اگرچه نباید آنرا از حافطه مان هم پاک کنیم
فرید

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر