۱۳۹۱ خرداد ۹, سه‌شنبه

بيانيه کمپين سفارت سبز در پیوند با رویدادهای تازۀِ ايران




چکیده:
آخوندها درهال زمینه چینی برای بستن یک پیماننامۀِ رزمی-امنیتی با مسکو هَستند تا با اینکار آمریکا را از تازش رزمی به پایگاه های اتمی حکومتِ اسلامی پرهیز دهند. زمینه چینی برای این پیمانامۀِ رزمی که یادآور پیماننامۀِ ننگین ترکمنچای و گلستان است، درهالی بسته میشود که آخوندها پیش از این در دو پیماننامۀِ ترازداریک (اقتصادی) و ننگینِ  دیگر، سود و سرمایۀِ  نفت و گاز مردم ایران را در شاخاب پارس به چینی ها و در دریای مازندران به روس ها واگذار کرده اند. نیاز به گفتن است که این پیماننامۀِ رزمی با روسیه دُرُست در راستای برآورده شُدنِ آرزوی تزار روس، پتر، بسته میشود که دستیافتن به آب های گرم شاخاب (خلیج) پارس از راه ویرانستان کردن (مستعمره کردن) ایران بود. دولت های پیشین ایران با همۀِ گرفتاری هایی که جنگ های نخست و دوم جهانی برای آنها به همراه آورد، هیچگاه زیر بار چنین پیماننامۀِ ننگینی نرفتند.
 ولی گویا نوادگان آن آخوندهای میهنفروشی که فتحعلی شاه را به دو جنگ ویرانگر و ایران برباد ده با روس ها آغاراندند (تحریک کردند) و فتوای «جهاد با کفار روس» بیرون میدادند، که در پایان به دُنبال دو شکست بزرگ و بسته شدن دو پیماننامه-ی ننگین ترکمنچای و گلستان نیمی از خاک ایران از این کشور جدا شُد، ولی خودشان به بغداد و لبنان پناه بُردند، امروز برای برآوردنِ آرزوی نیاکانشان که همگی ایران را ویرانستان (مستمعرۀِ) روسیه سازند، کمر همت بسته اند. تنها راه برای پیشگیری از این دغایش (خیانت) همبستگی یکپارچۀِ همگی ایرانیان آزاده و میهندوست در درون و  برونمرز است تا با برپایی یک «شورای ملی» در برونمرز بتوانند نبرد رهایی بخش و نافرمانی مدنی (شهریگری) مردم ایران را تا آزادی میهن رهبری کُنند.

سرآغاز:
يک - در آستانةِ بده بستان با کشورهای باختر و بیش از همه با آمريکا، در ماجرای سازش اتمی و برچیدنِ نام آمریکا از پهرست کشورهای دُشمن، و با توجه به باور علی خامنه ای برپایۀِ وجودِ درگیریِ پیوسته با یک دشمن خیالی، برای نگهداشتن هواداران حکومتی در یک حالت آماده باش جنگی، او دستور داده است که با ایجادِ تنش های ساختگی، هتا تا مرحلۀِ برخورد رزمی، با کشورهای عربی پیرامونِ شاخاب پارس (خليج فارس)، این کشورها جايگزين دُشمن خیالی پیشین، آمريکا، گردند، که هوشياری نيروهای اپوزيسيون و افشاگری عليه دام گستردۀِ رژيم در ابوموسی، بحرين، شاخاب پارس...اين توطئه را نقش بر آب نمود.
دو - مسکو در آستانۀِ نشستِ بغداد، برای پُشتیبانی از دیدگاهِ تهران، آمادگی خودش را برای پذيرش پيشنهاد تهران بیان نمود که برپایۀِ آن، یک پیمان راهبُردی (استراتژیک) امنیتی-رزمی میان مسکو و تهران بسته خواهد شُد. هدف مسکو از بیانِ این گزارش در آستانۀِ نشست بغداد این بود تا باختر برای پیشگیری از بسته شدن چنین پیمانِ رزمی میان مسکو و تهران، به آخوندها امتیاز دهد. ولی سخنان اميدوار کنندۀِ (تشويق کنندۀِ) آمانو رئيس آژانس اتمی، پس از بازگشت از تهران، اين ارزيابی نادُرستِ روسيه را در پی داشت، که تنش اتمی تهران با باختر رو به پايان است. در نتيجه روسیه در پی پُشتیبانی از این سازش تهران، هدف نهايی خود را با بيانيه ای کوتاه اين چنين بیان نمود: اکنون که روشن شُده است که تهران بمب اتمی ندارد، در نتيجه باید پيمان پدافندِ موشکی اروپا و تاسيسات سپر موشکی وابسته به آن که به بهانۀِ سیج (خطر) اتمی تهران سامان يافته است، در نبودگی اين سیج (خطر) برچيده شود.

سه  کوشا شُدن نمايندۀِ مسکو در نشستِ بغداد پس از شکستِ گفتگوها. مسکو در پی گفتگوی جُداگانه با دو طرف درگیر، بدینگونه باختر و تهران را برای پذیرش  برگُزاری نشستِ آتی در مسکو خُرسند کرده است:
دیدگاه مسکو در گفتگو با  کشورهای باختر: «نشست سپسین اگر در مسکو باشد، با توجه به پیوند و حرف شنویی تهران از مسکو، مسکو کوشش خواهد کرد سوایِ پذیراندنِ تصويب پروتکل الحاقی به مجلس جديد حکومت اسلامی،  همچنین تهران را ناگُزیر خواهد کرد که توقفِ توليد اورانيوم 20% را هم بپذیرد و آنچه که تاکنون توليد شده است به باختر واگُذار کُند.».
دیدگاه مسکو  در گفتگو با تهران : «اگر چه شما فتوا به گناه بودن بُمب هسته ای داده اید، ولی فرهنگ دینی تقيه هم داريد؛ و اين يک حق وتوی رهبری است. دوم اینکه، اکنون اگر از بهر لغو تحريم ها، پروتکل الحاقی را پذيرفتيد، همانگونه که پیش از این هم انجام داديد، مجلس میتواند سپس تر از پذیرفتن این پیمان خودداری کُند. شما میتوانید بگویید که اینکار مجلس، تصميم نمايندگان مردم بوده و دولت و رهبر بی گُناهند. و باختر که خود را هوادار دموکراسی نشان میدهد، بايد به اين تصميم پارلمان ايران احترام بگذارد.»

با رویکرد به گزارش بالا به آگاهی هم میهنان میرسانیم:
يکم - يکی از علت های مهم شکستِ نشست های هَسته ای تهران با کشورهای 5+1 برچیدنِ پُرسمان پایمال شُدنِ حقوق بشر بدست رژیم حاکم بر ایران در این گفتگوها بوده است. هنگامیکه تهران برای بده بستان های اتمی با باختر پُرسمان های غير اتمی، چون بحرين و سوريه و غيره را در سبد گفتگو میگذارد، به چه دليل در این گفتگوها پُرسمان لگدمال شُدن آشکار حقوق بشر در ایران بررسی نمیشود که دربرگیرندۀِ  دار زدن های گروهی و روزانۀِ جوانان این کشور به بهانۀی قاچاق است؛ و اینکه ایران به یک زندان بُزرگ برای شهروندان این کشور واگردانده شده است، از دانشجويان و اُستادان دانشگاه ها گرفته تا وکلای دادگستری، روزنامه نگاران کارگران، کشاورزان، بازاريان، دینکاران خودسالار (مستقل) و پيروان دین های ديگر؟ چرا جایِ گفتگو دربارۀِ لگدمال شدن حقوق شهروندانِ ایران در این نشست ها تُهی است و تهران در این پیوند بازخواست نمیشود؟ چرا تاکنون در شورای امنیتِ سازمان ملل، شش قطعنامه به زیان این حکومت برنهاده شُده است که دربرگیرندۀِ چهار قطعنامه تحريم اقتصادی هَستند، ولی تاکنون هتا يک قطعنامۀِ تحريم سياسی، از بهر پایمال شدنِ آشکار حقوق شهروندانِ ایران در اين شورا به تصويب نرسيده است؟ در اینجا نیاز به گفتن است که تنها برنهادن (تصويب) يک قطعنامه سياسی که پاشنه آشيل رژيم است، میتواند تهران را به کُرنش در برابر خواسته های همبودگاه (جامعه) جهانی وادار نمايد، آنگاه مردم ایران خواهند توانست با برچیده شُدنِ پُشتیبانی بیگانگان از این حکومتِ اشغالگر و با از دست رفتن شایستگیش برای حکومت کردن، تکليف خودشان را بگونۀِ مدنی با اين رژيم  روشن نمايند.
دوم  با بسته شدنِ پیمان امنیتی-رزمی میان تهران و مسکو، آرزوی تزار روسیه، پتر، در سدۀِ هیجدهم برآورده خواهد شُد که رسیدن به آب های گرم شاخابِ پارس از راه ویرانستان کردن (مستعمره کردن) ایران بود. دولت های پیشین ایران با همۀِ گرفتاری هایی که جنگ های نخست و دوم جهانی برای آنها به همراه آورد، هرگز تن به چنین خواری و دغایشی (خیانتی) ندادند که آخوندها دارند زمینۀِ آنرا امروز فراهم میآورند. اين پيمان سبب خواهد شد تا مسکو به بهانۀِ پدافند از رژيم تهران، همگیِ ناوگان جنگی اتمیش را که در قطب شمال و آبهای يخ زدۀِ پیرامونِ سيبری، در هال زنگ زدن و فسيل شدن هَستند، در آبهای ايران  خوش نشين کرده، و با اینکار سیج (خطر) جنگ اتمی را با خود به شاخابِ پارس بيآورد. با بسته شُدن این پیماننامه-ی رزمی، ذخیره های نفت و گاز ایران در اَپاختر (شمال) و نیمروز (جنوب)، به دست مسکو خواهد افتاد و  روسیه حرف آغاز و پایان را در موردِ بهای انرژی نفت و گاز  جهان، خواهد زد. با انجام گرفتن این نمایشنامه،  مسکو شاهرگِ هَستی جهان متمدن را از راه بالا بردن بهای انرژی در دست خواهد گرفت. زمینه برای این پیماننامۀِ رزمی و ننگینِ تازه، درهالی دارد چیده میشود که حکومتِ اسلامی پیش از این، قرارداد های ننگ آور و اسارت بار دیگری همانند «ترکمانچایِ اقتصادی» با چين در شاخاب پارس و روسيه در دريای مازندران بسته است. بدینسان، رهبر رژيم اسلامی که زمانی با برگ جمهوريخواهان آمریکا در برابر دموکراتهای این کشور و به واژگونه بازی ميکرد، اينبار با برگِ سوم ديگری به چم (يعنی) با برگِ رژيم مافيایی-رزمی پوتين بازی میکُند که آهنگِ برآوردن رویاهای تزار های روسي در سدۀِ گذشته را دارد که رسیدن به آب های گرم شاخاب پارس از راه ویرانستان کردن (مستعمره کردن) ایران بود.  در پی این سیاست تازه و از بهر سازش اتمی با آمريکا و حذف واشينگتن از پهرست نام دشمن خیالی، علی خامنه ای هتا تا گامۀِ دامن زدن به جنگ در شاخابِ پارس پيش ميرود. وی با ترفندهای معمول خود، زمان میخرد تا سفارشنامۀِ رهبر انقلاب، خمینی گُجستک، را اجرا کند: «داشتن بمب اتمی به هر شکل ممکن،» که هدف از آن تضمين هَستی حکومت اسلامی و سرانجام واگُذاری اين بُمب به «امام زمان» برای فروگرفتن جهان است.
بدینسان، تنها يک راه برای رهایی ايران از اين نهش (وضع) اسفبار  و سیج ناک (خطرناک) برجای میماند، که آنهم یکپارچگی فوری رنگين کمانِ مردم ايران، پیرامونِ کمینه ای (حداقلی) از خواست هایِ انباز (مُشترک) و جلب پشتيبانی همبودگاه (جامعه) جهانی از اين همبستگی برای گذاشتنِ پروندۀِ پایمال شُدن دادیک (حقوق) شهروندان ایران  روی میز نشست های اتمی با رژيم اسلامی است.  متاسفانه حکومت اسلامی با ترفندهای بيشمار  و هزینه کردن ميليونها دلار از سرمایه های نفتی، بذر دُشمنی در میان نیروهای مردمی میپاشد، و به ناسازگاری هایِ آنها دامن میزند، که برآیندِ این سیاست، ریختنِ آب به آسیاب حکومت اسلامی بدست اُپوزیسیون این حکومت و ادامۀِ ماندگاریش است. این ناسازگاری های دربرگیرندۀِ تقويت خودخواهی ها و خود محوری ها در میان کوشندگان سیاسی، قوم گرائی ها، فدراليسم بازی ها، دادنِ نشانی اشتباهی، دنبال نخود سياه فرستادن ها و شليک بمب های خبری در آستانۀِ هر رویداد مهم، همچون مسئله ابوموسی، خليج فارس، فتوای ارتداد و برخی پُرسمان های ملی ميهنی ديگر و نيز افزایش شمار اعدام ها، زندانی کردن ها، شرح و بسط دادن ها در مورد شکنجه های وحشتناک، بزرگنمايی پُرسمان پوشش، سنگسار، پیشکشیدن دوبارۀِ رویداد ۲۸ مرداد برای دامن زدن به دُشمنی میان جمهوریخواهان و هواداران پادشاهی، کشتار سال ۶۷ و ملانقطی و لاکپشتی رفتار کردنها، و نفوذ مُزدورانِ خود در میان اُپوزیسیون برای پیشگیری از همبسته شُدن آنها،... با اینکارها حکومت اسلامی زمان، انرژی نیروهای مردمی را به هدر میدهد و انرژیِ خشم  اپوزيسيون و جوانان کشور را هزینۀِ سر و کله زدن با گرفتارهای شاخه ای میکند که هم اکنون پیشکشیده شدنِ آنها تنها سبب ریختن آب به آسياب رژيم اسلامی میشود، و با اینکارها از همبسته شدن اپوزيسيون پیشگیری میکند. و این درهالی است که شايسته است نُخست کشور از دست اين دشمن خانه زاد بدر آيد و سپس در یک زمانِ درخور و با آرامش به اين پُرسمان های شاخه ای پرداخته شود.

رویهم رفته پیام زیر خواستِ جوانان مبارز درون کشور را بازتاب میدهد:
از آنجا که نسل کنونی ایران همه چیزش را از بهر لغزش پدران خود از دست داده است و چيزی برای از دست دادن ندارد، یک نسل تلایی (طلائی) و نترسی است که از دست رژيم در رفته است. و حکومت اسلامی متوجه نشو و نمای چنين نسل زيبا و دانايی نشده است که بیشینۀِ (اکثريت) همبودگاه ايران را میسازد. و تنها شانس مردم ايران برای رهايی از نهش (وضع) سیج ناک (خطرناک) کنونی، اين نسل استثنایی و دلاور است. اين نسل خواستار همبستگی اپوزيسيون میهنی در دو شکل است:

نخست: همبستگی رهبران سياسی و کوشندگان حقوق بشری درون و برونمرز در چهار چوب یک «شورای ملی» با هدف گزینش یک سخنگویی برای مردم ايران.
دوم: برپایی يک رسانۀِ میهنی با هدفِ رَمِش اندیشه (تبادل نظر) و داد و ستد دیدگاه ها و پیام ها، میان سخنگوی این «شورای ملی» با ایرانیان درونمرزی برای فراخواستن آنها به یک نبرد رهایی بخش در چهارچوب نافرمانی شهریگری (مدنی)
اين جوانان ميگويند: از آنجا که رسانه های گوناگون گُزارش ها و تفسير های جورواجور ارایه ميدهند، جوانانِ در درون کشور سر درگم میمانند و تکليف پایانی شان فراموش ميگردد، ولی یک رسانه ای که بُلندگوی «شورای ملی» باشد، قدرت و نفوذ در درون کشور خواهد یافت. و به دُنبالِ گُزینش دمکراتیکِ یک سُخنگویی برای این «شورای ملی» که همانند یک بُمب در ایران پژواک خواهد داشت،  این رسانۀِ «شورای ملی» همانند یک بُمب گُزارش رسانی دوم به زیان حکومت اسلامی در ایران خواهد ترکید و میتواند همگی ترفندهای گزارشی رژيم را بخَنزَکد (خُنثی سازد) که در پی ششماه گذشته تنها با هدف پیشگیری از برگزاری گردهمایی های پَتکارشی (اعتراضی) آزادیخواهان در سالگرد کودتای ۲۲ خرداد، گزارش های دروغین میپراکند.  در ۲۵ خرداد 1388 برپایۀِ  خستویی (اعتراف) شهردار تهران تنها در تهران بيش از ۳ ميليون نفر گردهمایی ضد حکومتی نمودند و رستاخیزی را در ايران پايه گذاری کردند که امواج آن زمینۀِ رهايی مردم زیر ستم خاورمیانه را فراهم نمود. آيا اين مردم شايسته آن نيستند که هرچه زودتر «شورای ملی» خودشان را برپا سازند و سخنگوی خود را به جهانيان بشناسانند تا این «شورای ملی» منشور، برنهاده ها (مصوبات) و دستورکار خود را برای ادامۀِ یک مبارزۀِ پیروزمندانه به آگاهی هم میهنانشان برسانند؟ هم اکنون، نُخستین گام مهم برای ايرانيان، فراهم آوری برای برگزاری هر چه شکوهمند تر سالگرد رستاخيز و قيام میهنی مردم ايران در ماه خرداد است و بویژه گرامیداشتِ سالگرد ۲۵ خرداد در درون و برون از کشور.
رژيم در آستانه فروپاشی است، نهش (وضع) هيچگاه تا اين اندازه به زیان رژيم و به سود آزادیخواهان نبوده است. اکنون با يک جرقه ای -- که میتواند زدن سيلی به بانويی در مرکز تهران بدستِ مامورين امنيتی باشد يا توهين به جوانانی که يقه پيراهنشان بسته نيست و... -- آتش زير خاکستر مردم ايران شعله ور خواهد شد. آتش زير خاکستر جنبش ملی ۲۲خرداد اکنون تهيدستان همبودگاه ايران را نیز درکنار خود دارد که بیشینۀِ مردم را میسازند. تنگدستی ترازداریک (اقتصادی) در کنار خواسته های سياسی راه پيروزی را هموار و رستاخیز بزرگ مردم ايران را زودهنگام (قریب الوعوع) نموده است.
 هم میهن بيائيد من و تو، ما بشويم مشتهايمان را گره زده رويهم بگذاريم، خشم انباشته و ۳۳ سال بیزاری خود را يکجا و همزمان بر سر اين رژيم پاد ايرانی و واپسمانده فرود آورده و هَنداخی (طرحی) نو در ايران در اندازيم.
کمپين سفارت سبز

دفتر مرکزی نروژ-اسلو

۲۹.۵.۲۰۱۲
WWW.SEFARATESABZ.COM
برگرفته از وبگاه گویا:

http://news.gooya.com/politics/archives/2012/05/141261.php

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر