۱۳۹۱ اردیبهشت ۷, پنجشنبه

از خشم مردم بترسید



دکتر محمد ملکی
نامه ی سرگُشاده-یِ دکتر محمد ملکی به دادستان داده انقلاب اسلامی تهران

دکتر محمد ملکی: «فکر می‌کنید شما و اربابان تان و دیگر استبدادیان تا کی می توانید به این اعمال جنایت کارانه ادامه دهید؟»

بسم الحق
سخنی دوباره با «داد»ستان دادگاه انقلاب اسلامی تهران
آقایان، از خشم مردم بترسید
نمیدانم وقتی آقای «داد»ستان دادگاه‌های انقلاب اسلامی تهران خبر دستگیری خانم نرگس محمدی را در شهر زنجان و در خانه پدری بوسیله مامورین اطلاعات شنید یا خواند چه احساسی داشت . طبیعی است هر انسانی که یک جو از انسانیت بو برده باشد وقتی خبردار می شود که به خانه یک مادر بیمار رفته و او را در حضور مادر پیر و دو فرزند خردسالش دستگیر کرده‌اند دچار چه حالتی می‌شود . راستی آقای دادستان به شما چه احساسی دست داد ؟ حتما احساس پیروزی! که حکومت توانسته درچنین فتح المبینی پیروز گردد!
یک لحظه از خود سئوال کرده‌اید که این پیروزی است یا منتهای جبن و وحشت. شما مدعی هستید در یک نظام قدرتمند! انجام وظیفه می‌کنید پس چگونه است که از یک مادر بیمار که شوهرش برخلاف میلش مجبور شده برای فرار از ظلم و شقاوت نظام ولایی زن و بچه ها را رها کرده و به یک کشور بیگانه «هجرت» کند، آن قدر می‌ترسید که اورا در زنجان دستگیر می‌کنید و بلافاصله به زندان اوین منتقل می نمائید؟
آقای «داد»ستان به راستی نرگس محمدی‌ها چه کرده‌اند که سزاوار این چنین رفتار وحشیانه مامورین شما باشند؟ به زعم شما نرگس محمدی یک چریک مسلح بود یا یک مدافع حقوق بشر که بارها مخالفت خود را با هرگونه مبارزه ی خشونت آمیز اعلام کرده بود؟ شما و همپالکی های تان در قوه قضائیه و وزارت اطلاعات و دیگر ارگانهای اطلاعاتی نشان داده اید که دشمن آزادی هستید و هیچ گونه نقد و مخالفتی را از سوی هیچ کس برنمی‌تابید و در اتهام زنی به هر دگر اندیشی از هیچ دروغ و پرونده سازی ابا ندارید . فکر می‌کنید شما و اربابان تان و دیگر استبدادیان تا کی می توانید به این اعمال جنایت کارانه ادامه دهید؟
در یادداشت قبلی (اسفند۹۰) خطاب به شما نوشتم “پرسش من این است که به عقیده ی شما در یک جامعه مدنی و در قرن بیست و یکم وظیفه ی یک دادستان چیست ؟ جز اینکه “داد” مردم را از “بی داد” گران بستاند ؟ شما هنگامی به این سمت منتصب شدید که اتفاقا مصادف با بی دادهای بسیار از سوی حاکمیت بود، از جمله کشتار ده ها نفر در تظاهرات اعتراضی به کودتای انتخاباتی سال ۸۸ و ۲۵ بهمن ۸۹ و زندانی و شکنجه شدن صدها نفر بعد از این حوادث، کشتار در زندان‌ها ، شهادت مظلومانه ی هاله سحابی و هدی صابر و . راستی بگوئید آقای “داد“ستان، داد کدام خانواده دادخواه را از بیدادگران ستانده‌اید ؟
شما می دانید نداها و سهراب ها و مختاری‌ها به دست چه کسانی شهید شدند . شما می دانید مامورین وزارت اطلاعات چگونه هاله را در تشیع پیکر پدرش مهندس سحابی کشتند و شما می‌دانید در زندان اوین چه کسانی هدی صابر را شهید کردند؟ شما می دانید در زندان‌های کهریزک و قرچک ورامین چه گذشت، بنابراین وظیفه شما “داد“ستانی است از بیدادیان نه تهدید مردم به خاطر اظهارنظر و تبلیغ عقیده” .
آقای دادستان دادگاه‌های انقلاب اسلامی تهران ، شما دو ماه پس از نوشتن این یادداشت نه تنها کاری انجام ندادید که نرگس محمدی را به زندان فرستادید. همسرش تقی رحمانی را وادار به مهاجرت کردید. بچه‌های بی گناه این زن و شوهر را ویلان نمودید. حکم های سنگین برای وکلای دادگستری از جمله جناب سلطانی صادر کردید و احضاریه برای به زندان کشیدن پیرمردی ۸۱ ساله و مریض (دکتر ابراهیم یزدی) فرستادید و ده ها عمل خلاف و مخالف عدالت و آزادی دیگر.

آقای دادستان می دانیم شما و قاضی‌هایتان و قضائیه تان هیچ کاره‌اید و دستور از بالا میگیرید و اطاعت «امر» می‌کنید ولی هشیار باشید که فردا این شما هستید که باید جوابگو باشید. به تاریخ بنگرید و از سرنوشت دیگران عبرت بگیرید .
بس کنید. ۳۳ سال کشور عزیزمان ایران را تبدیل به یک سرزمین سوخته نموده‌اید. به اطرافتان بنگرید آیا جز فساد ، دزدی ، دروغ ، اعتیاد و فحشاء و دشمنی چیزی می‌بینید؟ مطمئن باشید بهار آزادی مردم ایران نزدیک است و پشیمانی حاکمان ظلم و جور خیلی دیر .
سلام به زندانیان سیاسی ، ننگ براستبدادیان

درود بر نرگس ها، شیر زنان آزادی ستان

دکتر محمدملکی، اردیبهشت ۱۳۹۱


برگرفته از وبگاه کُنشگران حقوق بشر و مردمسالاری در ایران


۱۳۹۱ اردیبهشت ۶, چهارشنبه

پروازِ مرگِ «(IR655)»



 خبرنگار جوان

چکیده:

در دوران جنگ ایران و عراق، حکومت اسلامی برای آسیب زدن به ناو هواپیمابر آمریکایی آگاهانه جنگنده های خودش را در پشت هواپیمای مسافربری (IR655) پنهان ساخت که دستور خاموش کردن رادار آنرا از پیش داده بود. حکومت اسلامی با اینکار آگاهانه 290 مسافر بیگناه ایرانی را کُرپانی (قربانی) هدف سیاسی خودش کرد تا با اینکار یا به آمریکا آسیب فیزیکی بزند و یا در هالت دوم با گذاشتن مسافران بیگُناه ایرانی در تیررس سربازان آمریکایی و فرستادن آنها به کام مرگ، این کشور را بدنام سازد. بدید سران حکومت اسلامی این کُرپانیان (قربانیان) برای ماندگاری این حکومت «پُربرکت» نیازین (ضروری) بودند. 


سرآغاز
خبر آنقدر واضح است که نیاز به توضیح بیشتری نباشد. بنا به افشاگری محمد نوری‌زاد، جمهوری اسلامی ایران بیست و پنج سال پیش ۲۹۰ مسافر بی گناه و از همه جا بی خبر را سوار پرنده ی مرگ IR۶۵۵ می‌کند تا بتواند در پناه این سپر انسانی اهداف سیاسی-نظامی خود را پیش ببرد.
 هدف مورد نظر جمهوری اسلامی از پناه دادن جنگنده های خود در سایه ی معکوس هواپیمای IR۶۵۵ حقه ای بود که به گفته ی نوری‌زاد در صورت به ثمر نشستن، ایران را قادر می‌ساخت تا به ناوهای آمریکایی ضربه وارد کند. از سوی دیگر اگر هم این عملیات موفق آمیز نمی بود، آمریکا با پی بردن به خطر حمله ی ایران به ناوهایش در خلیج فارس، با شلیک به سمت IR۶۵۵ موجب انزوای خود نزد افکار عمومی -اللخصوص در ایران- می‌شد و جمهوری اسلامی از این راه می‌توانست بر سیاست های ضد آمریکایی (و دشمن تراشانه‌ی) خود پافشاری نماید.
 به هر حال هدف هرچه که بوده، چیزی که مسلم است بهره برداری جمهوری اسلامی از یک پرواز مسافرتی و قربانی کردن ۲۹۰ انسان بی‌گناه می‌باشد. ۲۹۰ قربانی‌ای که از دید جمهوری اسلامی و سرانش برای «حفظ نظام» واجب المرگ بوده‌اند!
 نیاز به ذکر نیست که رهبر فرزانه‌ی (!) جمهوری اسلامی در دوران طلایی خویش، بارها و بارها «حفظ نظام» را در الویت کارها قلمداد و سران نظام را به آن تشویق می‌کرده است. این مقوله‌ی «حفظ نظام» همانطور که کشته و مجروح شدن شدن صدها هزار تن را در جنگ هشت ساله ی ایران و عراق طلبید، به راحتی می‌تواند ۲۹۰ بیگناه را سوار پرنده ی مرگ IR۶۵۵ بکند و به سمت ناوهای آمریکایی بفرستد. (البته این موضوع بماند که در وهله ی اول از نظر جمهوری اسلامی فقط و فقط جان مردم عادی در مقابل حفظ اصل نظام بی‌ارزش است والا به یکی از روسای نیروگاه شهید رجایی که قرار بوده با همان پرواز از طریق دبی به آلمان سفر کند نمی‌گفتند که بلیطش را عوض کرده و با پرواز بعدی برود.)
 به هر حال، از نگاه نویسنده، اساسا نگاه ابزاری به انسانها در حکومتی که پایبند به هیچگونه اصول اخلاقی‌ای نمی‌باشد، تعجب برانگیز نیست! چیزی که اکنون پراهمیت جلوه می کند، لزوم حمایت از صداهای افشاگرانه و اتحاد و یکپارچگی ایرانیان خسته از این حکومت خونخوار برای نابودسازی ریشه های استبداد در کشور است.
 همگان شاهدیم که با انتشار این مهم، شاخک های اطلاعاتی جمهوری اسلامی، خود را به هر در و دیواری زدند تا بتوانند با بی‌اعتبار کردن محمد نوری‌زاد از نفوذ حرف وی کاسته و با منزوی کردن او فشارهای مورد نظر خود را بر وی وارد سازند.
 به قطع انتشار خبر پرواز مرگ «IR۶۵۵» ضربه ی محکمی به جمهوری اسلامی بوده است و جمهوری اسلامی در مقابل تمام توان خویش را برای سرپوش گذاشتن در خصوص این فاجعه ی انسانی و جلوگیری از انتشار این حقیقت که «جمهوری اسلامی ۲۹۰ شهروند بیگناه را دانسته به استقبال مرگ فرستاده است» بکار خواهد برد. لذا برماست تا با حمایت از وی کاری نماییم تا نیروهای جمهوری اسلامی، ایجاد دردسر برای محمد نوری‌زاد و هر فرد دلکنده از نظام جمهوری اسلامی را عملی پرهزینه قلمداد نمایند.
 نوری‌زاد اگر تا چند سال پیش حامی این نظام بود و صدای مردم را نمی‌شنوید، اکنون که شنوا شده است، باید حمایت شود. باید نشان دهیم که هرچند فراموش نمی‌کنیم، اما پذیرای پیوستن افراد بیدار شده به جمع خود هستیم. باید ثابت کنیم که کمپین مخالفان حکومت جمهوری اسلامی برخلاف آن چیزی که جمهوری اسلامی سعی در تحمیل آن به مردم را دارد، روابط خود را بر پایه‌ی اعتماد و جذب حداکثری نیروهای خسته از استبداد موجود در کشور استوار کرده است.
برگرفته از: خودنویس
http://www.khodnevis.org/index.php?news=17691

چهار شنبه، 6 اردیبهشت، 3750 دین بهی


بهائیت و اسلام، ریشه ها تیشه ها



امید کشتکار

هنگامی که در ۹ جولای ۱۸۵۰ میلادی، به فرمان امیر کبیر و با شلیک ۷۵۰ گلوله سید علی محمد شیرازی ملقب به باب تیرباران شد، شاید کمتر کسی فکر می‌کرد اندیشه و آئین بهائیت که او مبشرش بود و توسط میرزا حسینعلی نوری معروف به بهاءالله در سال ۱۸۶۳ میلادی پایه گذاری شد، تا ۱۵۰ سال بعد ادامه یابد و به جایگاهی برسد که بیش از هفت میلیون پیرو از نژاد های گوناگون در ۲۱۸ کشور جهان داشته باشد. اهمیت این گسترش از آنجاست که پیروان این آئین از بدو تاسیس مورد بدترین حمله‌ها توسط روحانیون و حکومت‌های مختلف ایران قرار گرفته اند. تا آنجا که بنا به آمار نهادهای بهائیان از روز اول اظهار امر باب تا پیش از حکومت محمد رضا شاه متجاوز از بیست هزار بابی و بهائی در ایران کشته شده‌اند. این در حالی است که پس از انقلاب اسلامی با قدرت گرفتن روحانیون شیعه در ایران، کلیه حقوق اولیه و انسانی پیروان بهائیت نقض شده و با ایشان مانند فرقه‌های متعارض رفتار شده است. ولی به راستی آئین بهائی چه می‌گوید که روحانیان شیعه اینگونه با آن مخالفت می‌کنند؟ برای یافتن پاسخ این سوال ساده ترین راه بررسی ریشه های نزدیکی و دوری این دو دین نسبت به هم است.
بهائیت از جایی آغاز می‌شود که شیعه به پایان می‌رسد، یعنی ظهور مهدی. در چنین فضایی و در حالی که روحانیان خود را نماینده امام زمان می دانستند، باب ادعا کرد که مهدی موعود است. در ابتدا این ادعا چندان جدی گرفته نشد چنان که تا یکسال کمتر کسی به مخالفت با ادعای باب برخاست. ولی پس از آن، هنگامی که گسترش مکتب بابیت رشد روز افزون یافت، روحانیون بلندمرتبه و مراجع تقلید شروع به مخالفت با این ادعا کردند و آنچنان پیش رفتند که توانستند حکومت را مجاب کنند که باب را به زندان بیاندازد و سپس تبعید کند. این سرآغاز مخالفت ها با آئین نو ظهور بود. پس از مدتی باب اعلام کرد که پس از او پیامبری ظهور خواهد کرد که او را  مَن یُظهِرُهُ الله می نامید. شیعیان و مسلمانان حالا با مشکلی دوگانه طرف شده بودند، زیرا اعتقاد آنان که دیگر پیامبری پس از محمد ظهور نخواهد کرد زیر سوال رفته بود. همین هم موجب شد که مخالفت‌ها و آزار و اذیت پیروان باب گسترده تر شود. اما با تمام مخالفت ها آئین باب به شدت در حال رشد بود تا جایی که سرانجام امیرکبیر برای سرکوب این جریان نوظهور فرمان تیرباران باب را صادر کرد. پیرو اعدام او حکومت سخت‌ترین فشارها را بر پیروان باب وارد کرد، بسیاری از آنان را به سیاه‌چاله ها انداخت و به دم تیغ سپرد. حرکتی که البته تاثیر چندانی در نفوذ آئین باب نگذاشت. در میان بابیان اما یکی از اصلی‌ترین و بانفوذ ترین چهره‌ها به واسطه جایگاه خانوادگی‌اش زنده ماند. بهاء‌الله کسی که در اولین سال ادعای باب به او پیوسته بود. و همو در سال ۱۸۶۳ میلادی در حالی که در بغداد در تبعید بود ادعا کرد من یُظهِرُهُ الله و پیامبر جدید است، بابیان بنا به وصیت باب گروه گروه به او پیوستند و آئین بهائیت پا گرفت. حتی تبعید دوباره بهاء الله به استامبول، ادرنه و سرانجام بندر عکا واقع در فلسطین امروزی نیز نتوانست تاثیری در این دین نوپا بگذارد. بهائیت به سرعت گسترش یافت و توانست در بسیاری از نقاط جهان برای خود پیروانی دست و پا کند. به خصوص در دوران دو جانشینش عبدالبهاء و شوقی افندی سرعت گسترش این دین فزونی یافت و تا کشورهای دوردست آفریقایی و امریکایی نیز کشیده شد. بهاءالله سرانجام در بهجی در شمال عکا به سال ۱۸۹۲ میلادی درگذشت. آرامگاه او در شهر عکا به نام روضه مبارکه قبله بهائیان است. این شهر در حال حاضر جزو اراضی اسرائیل قرار دارد.
روحانیون شیعه که از ابتدا با آئین نوظهور باب به مخالفت برخاسته بودند، طبیعتا ظهور این پیامبر جدید را نیز بر برنتافتند. مخالفت‌ها از همان ابتدا شروع شد و کار به کشتارهای بسیاری کشید. هر چند پس از گذشت زمان و به خصوص در دوران پهلوی اول و با کاهش نفوذ روحانیون، بهائیان توانستند موقعیت اجتماعی خود را سر و سامان دهند و در کنار مسلمانان به راحتی زندگی کنند. به مرور زمان هنگامی که فشارها تاثیری در گرایش مردم به بهائیت نگذاشت، روحانیون قم و نجف به فکر جدال نظری با این آئین افتادند. اوج این حرکت تشکیل انجمن ضد بهائیت یا آنچنان که بعدها نامیده شد انجمن حجتیه توسط شیخ محمود حلبی بود.
بهائیت چه می گوید؟
دین بهائیت معتقد به اصل نیاز بشر به پیامبران جدید در هر دوران زمانی بنا به نیازهای خاص آن زمان است. در واقع بهاء‌الله خود را ادامه طبیعی پیامبران پیشین مانند ابراهیم، زرتشت، موسی، عیسی و محمد می‌داند و معتقد است نیاز زمان به پیامبر جدید هیچ گاه از بین نخواهد رفت. پس به نوعی هر دین جدید وامدار ادیان پیش از خود است. با وجود تشابهات بسیار، بهائیت تفاوت‌های چشمگیری در شیوه نگاه با دین اسلام به عنوان آخرین دین بزرگ پیش از خود دارد. تفاوت‌هایی که خود یکی دیگر از دلایل مخالفت روحانیون شیعه با این دین است.
تعدادی از مبانی مهم دین بهائیت بر اساس متون بهایی را میتوان موارد زیر ذکر کرد:
·                       پرستش خدای یگانه. اعتقاد بر اصول یگانه ادیان الهی و احترام کامل به ادیان گذشته.
·                       اعتقاد به بقای روح و اینکه روح انسان بعد از جدائی از بدن به سیر خود بطرف خالق ادامه می‌دهد. بهائیت به معاد جسمانی معتقد نیست و روح را امری الهی می‌داند.
·                       ترک تعصبات مذهبی، ملی، نژادی، سیاسی ، و بطور کلی هر نوع تعصبی که موجب نفاق و ایجاد کینه ورزی میان انسان‌ها شود.
·                       صلح عمومی و وحدت و یگانگی میان تمامی افراد بشر تحت تعالیم روحانی و اجتماعی و اقتصادی دین بهائی در جهان. ایجاد یک زبان بین المللی و یا فراگیری یکی از زبانهای رایج در راستای وحدت تمامی افراد بشر.
·                       ابطال حکم جهاد. به این معنی که حکم جهاد در این دین وجود ندارد.
·                       تساوی حقوق زن و مرد.
·                       حل مشکلات اقتصادی و از میان بردن فاصله طبقاتی.
·                       مطابقت دین با علم و عقل و پرهیز از خرافات.
·                       ترک تقلید مذهبی از دیگران و  جستجوی حقیقت توسط هر شخص. در دیانت بهائی تقلید از علما وجود ندارد و مقامی مانند کشیش، خاخام، آیت الله  شیخ و مفتی وجود ندارد که رهبری دینی کسی را بعهده بگیرد.
·                       حق انتخاب آزادانه دین پس از رسیدن به بلوغ.
·                       تعلیم و تربیت اجباری برای همه افراد و ضرورت دین در جامعه.
·                       نفی تعدد زوجات. حق انتخاب در ازدواج با موافقت دختر و پسر، آزادی ازدواج با سایر ادیان و حق برابر طلاق برای زن و مرد. همچنین در دین بهائی ازدواج با محارم ممنوع است.
·                       ابطال حکم نجاست و اعتقاد به پاک بودن پیروان دیگر ادیان.
·                       عدم مداخله در سیاست. به معنی عدم دخالت در زد و بندهای سیاسی که تولید نفاق، تفرقه و جدایی می‌کند و مانع اتحاد بین المللی می‌شود.
·                       ابطال حکم نهی از منکر  و امر بمعروف.
·                       آزادی پوشش برای مردان و زنان (نفی حجاب). بر این اساس هیچکس نمی‌تواند در نوع آرایش و لباس افراد تصمیم بگیرد و نظر خود را به دیگران تحمیل کند.
دیده می‌شود که تقریبا تمامی ارکان قدرت گیری قشر روحانی در این مبانی نادیده گرفته شده است. مبانی بهائیت به خصوص درباره مساوات زن و مرد، حق طلاق، مخالفت با حجاب اجباری، ترک جهاد و در مخالفت صریح با آموزه های قرآن است. و البته برای بسیاری از پیروان آئین بهائیت همین نکات است که جالب و در عین حال جذاب است. آموزه های بهائی آشکارا به واسطه اختلاف زمانی کم با دوران معاصر، با نیاز های جامعه جدید هماهنگ‌تر است و در بسیاری موارد با مبانی اسلام در تضاد قرار دارد. اسلام شیعه به طور خاص خود را دینی حکومتی و سیاسی می‌داند و معتقد به تقلید است. همچنین بر موروثی بودن دین تاکید دارد و بر اختلاف حقوق زن و مرد صراحت دارد. همچنین در زمینه جهانی شدن و ساختار حکومتی اختلافات جدی با بهائیت دارد.
ساختار حکومتی
در میان پیامبران بزرگ (نوح، ابراهیم، زرتشت، بودا، موسی، عیسی و محمد) تنها پیامبر اسلام بود که تشکیل دولت داد. این عامل موجب شد که دین اسلام بر خلاف تمامی ادیان پیش از خود از حالت فردی خارج شده و به سطح احکام اجتماعی وارد شود. قرآن و احادیث سرشار از احکام حکومتی، سیاسی و قضائی است که لازمه تشکیل یک کشور متحد بوده است. در میان شاخه‌های اسلام نیز بیش از همه مذهب شیعه دوازده امامی به مرکزیت ایران، به علت نزدیکی با حکومت و حاکمان از زمان صفوی تاکنون، از این احکام سیاسی استفاده کرده است و در واقع تبدیل به سیاسی‌ترین شاخه اسلام شده است. هر چند که در چند دهه اخیر با بالا گرفتن موج بنیادگرائی اسلامی گروه‌های تندرو سنی نیز در گوشه کنار جهان خواستار بازگشت به شریعت و قوانین اسلام اصیل شده‌اند که نمونه آشکار آنان حکومت طالبان در افغانستان است. اسلام بنا به تعبیر این دو گروه دینی است که برای تمام جزئیات زندگی فردی و اجتماعی انسان حکم صادر کرده است و دیندار واقعی کسی است که بر اساس این احکام زندگی کند. شکل حکومت اسلامی در سده‌های نخستین خلیفه‌گری بوده است، امروزه در حکومت‌های سنی غیر دموکرات، پادشاهی یا شیخ نشینی و در اسلام شیعه امروز ولایت مطلقه فقیه جایگزین شیوه خلافت شده است.
هنگامی که پیامبر اسلام درگذشت، میان پیروان او بر سر جانشینی اش دودستگی پیش آمد. گروهی علی(ع) را بنا به روایتی از حجه الوداع جانشین محمد می‌دانستند و گروهی دیگر پیش‌نمازی ابوبکر در آخرین روز حیات محمد(ص) به دستور او را دلیل بیعت با ابوبکر فرض می‌کردند. سرانجام با حمایت صحابی صاحب نامی چون عمربن‌خطاب، ابوبکر به جانشینی محمد(ص) برگزیده شد و پس از او عمر، عثمان و علی به ترتیب به خلافت رسیدند. اولین اختلافات و جنگ‌های درونی مسلمانان به صورت پراکنده در دوران ابوبکر آغاز شد و در دوران خلافت علی ابن ابی‌طالب با وقایع خوارج و جنگ نهروان و صفین به اوج رسید. پس از ترور علی(ع) نیز این جدال‌ها تا سال‌ها در سرزمین‌های اسلامی ادامه یافت. پس از شهادت علی(ع) امویان و عباسیان ادعای خلافت کرده و تا سال‌ها بر سرزمین‌های اسلامی حکمرانی کردند.
بهاء‌الله احتمالا با درک دلایل جنگ‌های مسلمانان با خود و چند پارگی مذاهب اسلامی، پیش از مرگ در دو کتاب اقدس و کتاب عهدی ساختاری اداری را برای ادامه حیات بهائیت پایه گذاری کرد. بر اساس این نوشته‌ها وی پسر بزرگ خود عبدالبهاء را مبین و جانشین خود قرار داد و وظیفه تفسیر و گسترش آئین بهائی را به او سپرد. عبدالبهاء نیز به نوبه خود شوقی افندی معروف به ولی‌امرالله را جانشین خود کرد. شوقی افندی توانست ساختار اداری مورد نظر بهاء‌الله را سامان بخشد و پس از خود وظیفه رفع مشکلات اداری و دینی بهائیان را به “بیت العدل اعظم” ببخشد.
اداره امور بهائی در سطح محلی و ملی در حال حاضر با «محافل روحانی» است. در هر شهری که تعداد بهائیان به ۹ نفر و یا بیشتر افزایش یابد این محافل روحانی به انتخاب بهائیان آن شهر تشکیل می‌شوند. در هر کشور علاوه بر محافل روحانی محفلی نیز به نام «محفل ملی» تشکیل می‌شود که توسط نمایندگان بهائی در سرتاسر کشور انتخاب می‌شود. هر پنج سال یکبار نیز انتخاباتی سراسری برای انتخاب نمایندگان بیت العدل اعظم تشکیل می‌شود که عالی‌ترین مرکز تصمیم‌گیری و اداره امور بهائیان جهان است. و مقر آن در مرکز جهانی بهائی در حیفا و در کنار قبور باب و بهاء الله است. بهاء الله قبل از درگذشت مکان این تشکیلات را در شهر حیفا تعیین کرده بود. انتخابات بهائی نیز به صورت آزاد با رای مخفی و بدون کاندیدا و بدون تبلیغات برگزار می‌شود.
شکل ساختار اداری بهائیت تفاوت عمده ای با باقی ادیان از جمله اسلام دارد و بر پایه شیوه‌ای مدرن‌تر چیده شده است. اعضای بیت العدل مطابق قوانین از نظر مقام مذهبی و معنوی هیچ گونه برتری نسبت به باقی بهائیان نداشته و نمی‌توانند از این مقام برای امور سیاسی یا امر به معروف استفاده کنند. ضمن اینکه در میان احکام بهائیان، احکام مملکت داری به شیوه اسلام جایی ندارد.
اندیشه‌های جهانی
جهان اسلام واژه ای آشنا برای مسلمانان است. واژه‌ای با گستره جغرافیایی و بیش از آن ساختار ایدئولوژیک. بسیاری از عالمان مسلمان معتقد به اتحاد یک میلیارد مسلمان دنیا و رسیدن به یک جهان اسلام متحد برای مقابله با جهان کفر هستند. جهان کفر به طور کلی در این دیدگاه، شامل قدرت‌های بزرگ بین المللی، حکومت‌های سکولار، پیروان ادیان دیگر و به خصوص یهودیان اسرائیل می‌شود. در نگاه بسیاری از این عالمان، کسانی که خارج از دین اسلام هستند به دلیل آنچه گردن ننهادن به دین مترقی اسلام نامیده می‌شود، کافر به حساب می‌آیند و حتی بنا به بعضی فتاوا نجس هستند، هر چند که معتقد به خدایی یگانه باشند. اندیشه مهدویت نیز به نوعی ریشه در همین اعتقادات دارد. همچنین اساس تفکر گروه‌های تروریستی اسلام گرا نیز شیوه خشن همین اندیشه است. علاوه بر دلایل اعتقادی و مبتنی بر شریعت، درگیری تاریخی اسلام و ادیانی مانند مسیحیت که از زمان جنگ‌های صلیبی سابقه دارد و همینطور سوابق استعمارگری کشورهای غربی در سرزمینهای مسلمان، بر این دیدگاه تاثیر مستقیم گذاشته است و در پاره‌ای از موارد اشکال رادیکال به خود گرفته است.
بهائیان نیز کم و بیش عقاید مشابهی در مورد توالی ظهور پیامبران به مقتضای زمان دارند. آنان معتقدند ظهور پیامبران جدید مانند طلوع خورشیدی در پس خورشید دیگر، ناگزیر است. ولی از یک جهت دیگر، یکی از اصول بهائیت احترام به پیروان ادیان دیگر است. در واقع بهائیان به کافر بودن دیگران اعتقادی نداشته و همه را به یکسان دیندار می‌دانند.
از مهم‌ترین آموزه‌های بهائی «وحدت عالم انسانی» و «صلح عمومی» است. در کتب و الواح گوناگونی بهاء‌الله و جانشینانش به این اصل اشاره کرده‌اند. تا جایی که عبدالبهاء هدف غایی دین بهائی را «وحدت عالم انسانی» می‌داند. بهاء‌الله تحقق این هدف را بالاتر از اهداف سیاسی دانسته و معتقد بود اهداف سیاسی کشورها به واسطه تفاوت منافعشان، متفاوت است. به همین دلیل صلح جهانی تنها بر پایه معنویات و قدرت الهی قابل تحقق است. یکی دیگر از اصول بهائیت اصل «وحدت لسان و خط» است. به این معنی که معتقدند باید برای بهتر شدن مناسبات میان ملت‌ها زبانی مشترک برای ارتباطات بین المللی تعیین شود.
بهائیان برای رسیدن به این وحدت از نخستین روزهای سازمان ملل متحد با این سازمان همکاری کردند. «جامعه بین المللی بهائی» از سال ۱۹۴۸ به عنوان سازمانی غیر دولتی به عضویت سازمان ملل متحد در آمد. همچنین از سال ۱۹۷۰ در شورای اقتصادی و اجتماعی ملل متّحد بعنوان عضو مشاور انتخاب شد و در سال ۱۹۷۶ در صندوق کودکان ملل متّحد UNICEF عضو مشاور گردید.
دلیل تفاوت دیدگاه اسلام و بهائیت در مساله جهانی شدن، به این اصل باز می‌گردد که یکی راه تشکیل دولت را در پیش گرفته است و یکی گریز از تشکیل حکومت و سیاست را. ولی در واقع هر دو دین یک هدف را دارند، جهانی شدن و متحد کردن جهان بر اساس اندیشه‌های دینی خود.
حقوق بشر
از ده دسامبر سال ۱۹۴۸ که اعلامیه جهانی حقوق بشر به تصویب سازمان ملل رسید، همواره میان کشورهای اسلامی و نهادهای ناظر حقوق بشر کشمکش وجود داشته است. حتی هنوز هم پس از گذشت ۶۰ سال بعضی از بزرگ‌ترین ناقضان این حقوق، کشورهای اسلامی مانند ایران، سودان و عربستان سعودی هستند. به اعتقاد حاکمان این کشورها دلیل عمل نکردن به بیانیه جهانی حقوق بشر تضاد این قانون با قوانین شرع اسلام است. حتی ایران با وجود عضویت در شورای حقوق بشر سازمان ملل، سازمانی ملی به نام “کمیسیون حقوق بشر اسلامی” تشکیل داده است که وظیفه اش پیاده کردن قوانین حقوق بشری بر اساس آموزه‌های اسلامی است. عمده تضادهای جوامع حقوق بشری با کشورهای اسلامی نیز باز میگردد به دو مساله برابری زن و مرد در تمامی حقوق و آزادی مذهب، اعمال مذهبی و تغییر مذهب. دو اصلی که در اسلام به اشکال دیگری تفسیر شده و مشخص شده است. همچنین مواردی نیز مانند سنگسار، قطع دست و پا، ظلم به زنان و اقلیت‌های مذهبی، نقض گسترده حقوق شهروندی و موارد دیگری از اختلافات سازمان ملل با گروهی از کشورهای اسلامی از جمله ایران است.
بهائیان برخلاف مسلمانان به واسطه نزدیکی قوانین‌شان به اعلامیه جهانی حقوق بشر و همچنین سرکوب‌هایی که در طول تاریخ در ایران دیده‌اند به شدت پیگیر اجرائی شدن این اعلامیه هستند. در وب‌سایت رسمی جامعه جهانی بهائیان آمده است: «چون بهائیان همکیشان خویش را در بعضی از کشورها در پنجه ظلم گرفتار دیده‌اند توجّه‌شان به تعالیم حضرت بهاءاللّه مربوط به حقوق بشر بیشتر جلب شده است. از این جهت جامعه بین‌المللی بهائی در کنفرانس‌های شور سازمان‌های ملل متّحد درباره حقوق اقلّیّت مقام زن، تحریم جنایت، جلوگیری از موادّ مخدّره، رفاه کودک و خانواده، نهضتهای ضدّ تسلیحات با حدّت و حرارتی تمام مشارکت می‌جویند.»
کلمات پایانی
بی‌شک تاریخ ۱۴۰۰ ساله اسلام با سابقه ۱۵۰ ساله دین بهائی قابل قیاس نیست. بسیاری از احکام اسلامی در زمانه‌ای وضع شدند که شکل جوامع بدوی بوده و بدیهی‌ترین مشکلات اجتماعی حل نشده باقی مانده بودند. اما بهائیت در فضایی پا گرفت که در کشورهای مترقی دموکراسی با تمام الزاماتش حاکم شده بود. کشورهای مستقل قوانین اساسی داشته، سیستم قضایی پیشرفت‌های چشمگیری کرده و کرامت انسانی و حقوق شهروندی در بسیاری از ملل به رسمیت شناخته شده بود. از این جنبه نباید توقع داشت که احکام این دو دین از بعد تازگی و به روز بودن یکسان باشند. پا گرفتن بهائیت نیز در دورانی اتفاق افتاد که کشورهایی مانند انگلستان در کشورهای عقب مانده‌ای مانند ایران به دنبال جای پا برای بهره‌برداری از منابع و ثروت‌ها بودند. این هم‌زمانی موجب بسیاری از تهمت‌ها و حملات به آئین بهائی شد. با کمی جستجو در اظهار نظر مخالفان بهائیت، می‌توان به چند نکته مشخص برای حمله به این دین دست یافت. نکاتی که از دهه ۳۰ تاکنون تکرار و تکرار می‌شود حتی اگر کلمات آن به روز تر شده باشد. «تشکیل و گسترش فعالیت‌های بابیت و به ویژه بهائیت که امروز نیز همچنان فعال است از مصادیق جنگ نرمی است که استعمار ۱۶۸ سال قبل ریشه انحراف را در دل مذهب تشیع کاشت و پروراند، تا بهتر بتواند اهداف خود را دنبال کنند. اعضا و رهبران فرق بابیت و بهائیت در دامن سرویس‌های اطلاعاتی انگلیس تربیت یافته و آموزش‌های مختلفی را با هدف انحراف در مذهب تشیع فراگرفتند» اینها گفته‌های موسی حقانی درباره بهائیان است.
چیزی که روشن و آشکار است بهائیت در خارج از مرزهای ایران و در کشورهای بسیاری در حال ادامه حیات است و مانند ۱۵۰ سال پیش تنها وابسته به مرزهای ایران یا کشورهای اسلامی دیگر مانند دولت عثمانی نیست. جمهوری اسلامی نیز دیگر نخواهد توانست با استفاده از ابزار زور یا زدن اتهاماتی از جنس جاسوسی با این آئین مقابله کند. بنابراین اگر هم مخالفتی با اندیشه‌های مطرح شده در دین بهائی دارد، راه مقابله با آن در سطح اندیشه و منطق نهفته است. چیزی که در میان مخالفان قلم به دست آن بسیار نایاب است.

۱۳۹۱ فروردین ۳۱, پنجشنبه

حوری بلوری یا گُریل انگوری؟



خشایار رُخسانی


 در سال 1972 در هنگام بازسازی یک مزگت (مسجد) کُهنه در شهر صنعا در کشور یمن قرآن های فراوانی یافته شُدند. دانشمندان توانسته اند به کُمکِ اتم های ناپایدار کربن 14، دیرینگی این قرآن ها را روشن کُنند. و بر این پایه، این قرآن ها که در سال 705 میلادی، به چم (یعنی) هفتاد سال پس از مرگ محمد نگاشته شده اند، ناهمسانی فراوانی با قرآنی دارند که امروز از سوی مسلمانان وَرجاوند (مقدس) پنداشته شُده و فرستاده-ی الله شمرده میشود. قرآن های صنعا، آن بخش از قرآن هایی هَستند که از دست قرآن سوزی های عثمان سومین خلیفه-ی اسلام جان بدر بُرده اند. این کشف نشان میدهد که در ناسانی با باور مسلمانان، قرآن نمیتوانسته است یکجا و در شب قدر بر محمد نازل شده باشد.
زبانشناس آلمانی کریستفر لوکزمبرگ، christoph luxemburg،  پس از سال ها برسی زبانشناسانه در تاریخ قرآن های کُهَن و تازه، نشان میدهد که قرآن نخست به زبان سریانی نگاشته شُد، زیرا زبان عربی نه دبیره (خط) و نه دستور زبان داشت، و پس از گُذشتِ دهه ها به عربی برگردانده شُد، هنگامیکه دانشمند ایرانی سیبویه دبیره-ی عربی و دستورزبانی برای آن نوآوری کرد. کریستُفر لوکزمبرگ نشان میدهد که آن آیه هایِ قرآن که مسلمانان از آنها به نام «حوری های بهشتی» و پاداش مومنین در آن جهان برداشت کرده اند، برآیند یک کژبرداشتی (سوتفاهم) در هنگام برگرداندن قرآن از زبان سریانی به زبان عربی بوده است؛ در آنجا که فردید (منظور) قرآن از پاداش های بهشتی به مومنین «انگور» بوده است، مسلمانان به نادرستی آنرا به «72حوری بهشتی» برگردانده اند. و آن آیه ای که مسلمانان از آن «حجاب زنان» را برداشت کرده اند، براستی تکیه قرآن بر شالی بوده است که به رسم آن دوران راهبان برای نشان دادن پرهیزکاری و فروتنی شان در برابر خُدا به دور کمر میبستند.
برآیند اینکه: آن مجاهدینی که با آزمندی برای دستیافتن به «72 حوریِ بلوری» خودشان را در هوا میتراکانند، اگر در آنسوی، بهشتی هم باشد، پاداشی بیشتر از «یک گَله گوریل انگوری» نخواهند داشت که چشم براه مومنین هَستند!






هُنرِ رهبری

چگونه میتوانید سبب دگرگونی در پیرامون خود شوید.





http://www.youtube.com/watch?v=_cUOZ1GXx04&feature=colike


http://youtu.be/_cUOZ1GXx04

۱۳۹۱ فروردین ۲۹, سه‌شنبه

کم هزینه ترین راهکار



خشایار رُخسانی

کم هزینه ترین راهکار برای سرنگونی حکومت اشغالگر اسلامی:

1)  نُخست، همراه کردن همگی تیره های ایرانی در جنبش آزادیخواهی سراسری مردم ایران است که میتواند از راه نوید دادن به آنها برای خودگردانی اُستان هایشان انجام گیرد.

2) و دوم از راه سازماندهی ایستکاری های (اعتصاب های) سراسری است.

یکم:  اداره-ی ایران برپایه-ی ساختار سیاسی اَکُیانی (نامتمرکز) که «شبکه سکولارهای سبز ایران» آنرا پُیشنهاد داده است [1]، میتواند همه-ی تیره های ایرانی را در قدرت سیاسی و اداره-ی اُستان هایشان همانند پیش برد برنامه های فرهنگی و پروژه های سازندگی در اُستان ها سهیم کُند. نویدِ گُنجاندن چنین برنامه ای در منشور سازمان های سیاسی ایران، دلگرمی فراوانی به تیره های ایرانی خواهد تا آنها از ادامه-ی باد پروایی (بی تفاوتی) در برابر سرنوشتِ جُنبش آزادیخواهی مردم ایران پرهیز کُنند و با پیوستن به این جنبش، در راستای دستیافتن به یک دگرگونی سیاسی آرام و بدون خشونت از آن پُشتیبانی کُنند.

دوم: با آنکه حکومت اسلامی دستمزد نیروهای سرکوبگرش را با دلارهای نفتی پرداخت میکُند، ولی سازماندهی جُنبش شهریگری (مدنی) همانند ایستکاری های (اعتصاب های) سراسری، میتواند آسیب بزرگِ روانی و ترازداریک (اقتصادی) به شریان های هَستی حکومت اشغالگر اسلامی بزند و در پهنایِ چند ماه از راه از هم فروپاشاندن دستگاه های اداری حکومتی و وزارتخانه ها، آنرا به مرز سرنگونی بکشاند. ولی این حکومت اشغالگر در راستای رو در رویی با برنامه-ی ایستکارهای (اعتصاب های) سراسری، از دادن دستمزدهای کارگران و کارمندان به گونه-ی هدفمند خودداری میکُند تا با تنگدست و ناتوان نگهداشتن کارگران و کارمندان از پسنداز مالی آنها پیشگیری و بدینسان برنامه-ی ایستکاری های (اعتصاب های) سراسری را ناکام سازد.
 در اینجا، برای رو در رویی با این ترفندِ حکومت اسلامی، کشورهای باختر میتوانند نقش بسیار بزرگ و هومَنی (انسانی) در کُمک به سازماندهی و رساندن پُشتیبانی داراکی (مالی) به جنبش بازی کُنند، اگر براستی این کشورها خواهان سرنگونی بی دردسر حکومت اسلامی هَستند. در این پیوند اگر کشور اسرائیل براستی خواهان سرنگونی حکومت اشغالگر اسلامی در ایران با کمترین هزینه است، میتواند بجای بُمباران ایران و آسیب زدن به مردم ایران، هزینه ایستکاری های (اعتصاب های) سراسری کارگران و کارمندان ایران را برای چند ماه بپذیرد و کار سرنگونی این حکومت اشغالگر و اَنیرانی را به خود ایرانیان آزادیخواه واگُذار کُند.
 پیداکردنِ ساز و کارهایِ (مکانیزم های) شایسته که راهکار بالا را انجام پذیر سازند، همانند گفتگو با نمایندگان خردگرای تیره های ایرانی برای همراه کردنِ آنها با جُنبش و راه هایِ رساندن کُمک های پولی به کارگران و کارمندانی که دست از کار خواهند کشید، باید مُهمترین خویشکاری (وظیفه) و فَراتُمی (اٌولویت) هر ایرانی میهندوست و آزادیخواه باشد.

سه شنبه، 29 فروردین 3750 دین بهی


یاداشت

[1]