۱۳۹۰ آذر ۲۳, چهارشنبه

باستانشناسی شهر مکه: بخش سوم



نویسنده: دکتر رفعت اماری

برگردان: خشایار رُخسانی


پیشگفتار:
 محمد دین اسلام را دُنباله-ی دیگر دین های سامی یهود و ترسایی شناساند و آیین خودش را رسا کُننده (کامل کُننده-ی) این دین ها شِمُرد. و برای نشان دادن این پیوستگی او داستان ساخته شُدن خانه-ی کعبه بدست ابراهیم و پسرش اسماعیل را بیان داشت. مسلمانان نیز بر این باورند که شهر مکه 21 سده پیش از زایش مسیح وجود داشته است و دیرینگی (قدمت) این شهر هتا به پیش از دوران ابراهیم میرسد. شاید چنین داوشی (ادعایی) برای مردم چهارده سده-یِ پیش باورکردنی میبود که از هیچ دانشی و امکان باستانشناسی برای بررسی داوش (ادعای) محمد برخوردار نبودند، ولی امروز در سده-ی بیست و یکم، دین اسلام گرفتاری بزرگی برای باور پذیر کردن چنین داوشی (ادعایی) به جُستجوگران راه راستی دارد، زیرا تنها یک بازگویی و روایتِ ساده از یک رویداد، نمیتواند پاشَن (سند) استواری برای پذیرفتن دُرُستی آن رویداد باشد. برای پذیرفتن باستانی بودن یک شهر نیاز به نشان دادن یادگارهای کُهن و سنگ نبشته های برجای مانده از این شهر است که میتوانند بر گذشته-ی این شهر و آیین ها، باورهای دینی، گُزارش جنگ ها و داد و ستدهای آنها پرتوانی روشن بیاندازند. مُسلمانان بر باستانی بودن شهر مکه و دیرینگی آن به دورانِ پیش از زایش مسیح پافشاری میکُنند، بدون اینکه بتوانند یک سنگ نبشته ای را در هایش (تأیید) گفته-ی خود بیاورند. باستانشناسان تاکنون نتوانسته اند هیچ یادگار کُهن در شهر مکه یا پیرامون آن پیدا کنند که نشانه-ی وجود این شهر پیش از زایش مسیح باشد، و این درهالی است که آنها توانسته اند جدا از پیدا کردن یادگارهای کُهن فراوان از راه بررسی وجب به وجب خاک عربستان، در شهرهای همسایه-یِ مکه که تنها 800 کیلومتر با آن بازه (فاصله) دارند، یادگارهای باستانی فراوانی را پیدا کُنند که فرنودی (دلیلی) بر کُهن بودن این شهرها و وجود آنها پیش از زایش مسیح هَستند. از آنجا که عربستان یکی از کم باران ترین نیسنگ ها (منطقه ها) در جهان است، یادگارهای تاریخی آن کمابیش بدون گزند مانده اند. و اگر شهر مکه پیش از زایش مسیح وجود میداشت، یادگارهای کُهن این شهر نمیتوانستند از چشم باستانشناسان پنهان بمانند. دیرینگی کُهن ترین شهرهایی که باستان شناسان توانسته اند رد آنها را در عربستان پی گیری کنند، به سده نهم پیش از زایش مسیح میرسد و پیش از آن تا کنون هیچ شهری را در این نیسنگ (منطقه) ردیابی نکرده اند.

چکیده:
 در گزارش پژوهشی زیر دودمان های پادشاهی عرب در خاور و نیمروز (جنوب) عربستان بررسی شده اند. و به شَوَندِ (علت) بی گزند ماندن یادگارها و سنگ نبشته های باستانی، باستانشناسان توانسته اند سوای پیدا کردن نام همه-ی فرمانروایانِ دودمان های پادشاهی گوناگون، در برخی جا ها هتا نام 102 فرمانروا از دودمان پادشاهی سبا و هیمیا، SABA AND HIMYAR،را پیدا کُنند که بیش از 1437 سال در نیمروز عربستان فرمانروایی میکردند. ولی هیچ نامی از شهر مکه در گزارش های آنها دیده نشده است. با اینهمه، مُسلمانان همچنان در چهارگوشه-ی جهان باور دارند که ابراهیم و پسر او، اسماعیل خانه-ی کعبه را برپا ساختند. هیچکس نمیتواند تاریخ را دوباره بنویسد؛ و از اینراه کوشش کُند که داوش های (ادعا های) خودش را درباره-ی رویدادهایِ یک سرزمین یا نیسنگ (منطقه) به هومَنی (انسانیت) بپذیراند، آنهم درجایی که تاریخ آن هم اکنون بدست گذشتهنگاران نوشته و از سوی باستانشناسان پذیرفته شده است.

سرآغاز:
 پادشاهی ها و شهرهای نیمروزی (جنوبی) شهر مکه پاشَن های (سندهای) باستانی فراوانی را به یادگار گذاشته اند
پیش از این، ما دودمان هایِ پادشاهی و شهر هایی را بررسی کردیم که در بخش اَپاختری (شمالی) آن جایگاهی بودند که سپس تر شهر مکه ساخته شُد. ما دیدیم که چگونه برخی از این سرزمین های پادشاهی، گُزارش های باستانی فراوانی را به یادگار گُذاشتند، با آنکه آنها تنها 800 تا 900 کیلومتر بازه (فاصله) از آن نیسنگی (منطقه ای) داشتند که سپس تر شهر مکه ساخته شُد. اکنون میخواهیم درباره-ی آن دودمان های پادشاهی و شهرهایی پژوهش کُنیم که در بخش نیمروزی (جنوبی) آن کُوستی (ناحیه ای) جای گرفته بودند که سپس تر شهر مکه برپا شُد. بخش نیمروز (جنوب) باختری عربستان، هتا دارای گُزارش های روشن تری از دودمان هایِ پادشاهی در بخش اَپاختری (شمالی) آن  است. در برخی موردها، هزاران پاشَن (سند) پیدا شُده اند، که بسیاری از آنها بگونه-ی سنگ نبشته هَستند. این کشف ها، نیمروز (جنوب) باختریِ عربستان را به یکی از پُرمایه ترین نیسنگ هایِ (منطقه های) باستانشناسی در جهان واگردانده اند. افزون بر سنگ نبشته ها، نوشتارهایی نیز بر گورهایِ پادشاهی و خودویژه (شخصی) یافته شُده اند، و همچنین نوستارهایی بر ساختمان ها، فرمان ها، بخشش ها، آرامگاه ها و چیزهای بیشتر. با پُشتگرمی به این گُزارش ها، گُذشتهنگاران و باستانشناسان توانستند برای هر شهر و یا سرزمین پادشاهی زنجیره-یِ (سلسله-ی) فرمانروایان را پیگیری کُنند. در بیشتر موردها، میتوان تبارشناسی فرمانروایانِ گوناگون را بدون شکاف در گاهشماری برنگاشت (ترسیم کرد).

فرمانروایان پادشاهی ماین،  Main
تبار فرمانروایان پادشاهی ماین، Main، در نیمروز (جنوب) عربستان، با شاه ابکاریب یکم، Abkarib I، آغازید، کسیکه از 430 تا 415 پیش از زایش مسیح فرمانروایی کرد. او آغازگر یک زنجیره-ی پیوسته از 26 فرمانروا بود، که با پادشاهی ایلیارا یاشور دوم، Ilyara’ Yashur II، پایان یافت. او از سال 64 تا سال 55 پیش از زایش مسیح فرمانروایی کرد. گُزارش هایِ این دودمانِ پادشاهی دربرگیرنده-ی نام بسیاری از برادران و پسران پادشاهان است که همراستا (موازی) با آنها فرمانروایی کردند. برآیند این گزارش اینکه، ما با هازش (یقین) از نام فرمانروایان پادشاهی ماین، Main، در یک دوران از سال 430 تا 55 پیش از زایش مسیح آگاهی داریم [1]

وجودِ دودمان های پادشاهی کوچک در بخش نیمروزیِ (جنوبی) آنجاییکه سپس تر شهر مکه ساخته شُد، با ارایه-ی پاشَن (سند) و بُیشترین ژرف نگری در تاریخ باستان عربستان، نشان داده شده است، با اینهمه شهر مکه هیچ گُزارشی را ارایه نمیکُند تا از داوش (ادعای) مُسلمانان درباره-ی باستانی بودنش پُشتیبانی کُند.

زنجیره-ی پادشاهی بسیاری از سامانه های پادشاهی در نزدیکی پادشاهی ماین، Main، را نیز میشود با پاشَن (سند) و کمترین شکاف، نشان داد. برخی از این سامانه هایِ کوچکِ پادشاهی بسیار نزدیک به آن کُوستی (ناحیه ای) بودند که سپس تر شهر مکه ساخته شُد. این سامانه های کوچکِ پادشاهی در سده ها پیش از زایش مسیح وجود داشتند، ولی در جایگاه پادشاهی هایی که خودنمایی نمیکردند و سرشناس نبودند. با اینهمه، گُزارش های تاریخی و باستانشناسی در دسترس هَستند که به روشنی درباره-ی وجود آنها و زنجیره-ی پادشاهان آنها گواهی میدهند.
این گُزارش ها چالش آشکاری را در برابر داوش (ادعای) وجودِ شهر مکه پیش از زایش مسیح، نشان میدهند—برای اینکه برای شهر مکه هیچ گُزارش همانندی وجود ندارد. این چالش در برابر هَستی شهر مکه در دوران باستان، بیشتر با این راستینه (fact) پُشتیبانی میشود که من پیش از این روی آن پافشاری کردم: کمبودِ بارندگی در عربستان سبب میشود تا پاشن هایِ (سندهای) باستانشناسی برای دورانِ درازی بدون گزند بمانند. از اینرو، هیچ شهر یا سامانه-ی پادشاهی در نیمروز (جنوب) عربستان برپا نشده است، بدون اینکه سنگ نبشته های فراوانی، وجود آنرا نگیخته باشند (درباره-ی وجود آن توضیح داده باشند). این یک راستی (واقعیت) است، بدونِ وابستگی به اینکه آیا یک سامانه-ی پادشاهی برای زمانی کوتاه یا زمانی دراز هَستی داشته است، یا اینکه آن دودمان پادشاهی فروتن یا پُر اهمیت در این نیسنگ (منطقه) بوده است. این سنگ نبشته ها ماهیتِ فرهنگی، زنجیره-ی فرمانروایان، و جنگ های مهم و رویدادهایی که این سامانه هایِ پادشاهی با آنها درگیر بوده اند، روشن میکُنند و روی آنها پرتو میاندازند.
بگُذارید تا ما نگاهی به برخی از این سامانه هایِ کوچک پادشاهی بیاندازیم. نُخسُت، پادشاهی هارام،  Haram، بود که زنجیره-یِ فرمانروایانِ آن با پادشاهی یاهاریل ، Yahari، در سال 600 پیش از زایش مسیح آغاز شُد [2]، و با پادشاهی مَدیکریب رایدان ، Maadikarib Raydan، پایان یافت، کسیکه در سال های 175-190 پیش از زایش مسیح فرمانرایی کرد [3]. سپس پادشاهی اینبا ، Inabba، را بررسی میکنیم. سرشناس ترین فرمانروای این پادشاهی، پادشاه واکاهیل یابوش، Waqahil Yafush، بود، کسیکه در سال های 530-550 پیش از زایش مسیح فرمانروایی کرد [4]. دودمان پادشاهی کامیناهو، Kaminahu ، با پادشاهی آمییتها ، Ammiyitha، آغاز شُد، کسیکه در سال های 570-585 پیش از زایش مسیح فرمانروایی کرد [5]. این زنجیره-ی پادشاهی با گذشتن از هشت پادشاه دیگر آنها را با سند نشان میدهد تا به پادشاهی ایلیسامی دوم نابات ، Ilisami II Nabat، میرسد، کسیکه در سال های 475-495 پیش از زایش مسیح فرمانروایی کرد [6]. گُزارش ها نشان میدهند که این پادشاهی در سایه-ی فرمانروایی واهبو، Wahbu، پسر مَسود،  Mas’ud، پیرامون سال های 140-160 پیش از زایش مسیح به شکوفایی رسید. سپس نوبت پادشاهی ناشان ، Nashan، میرسد، که نُخُستین پادشاهِ آن که با سند نشان داده شُده است، ابامار ساکید،  Ab’amar Saqid، نام دارد. او پیرامون سال 760 پیش از زایش مسیح فرمانروایی کرد [7]. زنجیره ای از سه پادشاهان دیگر با پاشَن (سند) نشان داده شُده است که در میان سال های 480-520 پیش از زایش مسیح فرمانروایی میکردند. واپسین نفر از این سه پادشاه یادیاب امیر، Yadi’ab Amir، نامداشت، کسیکه در میان سال های 480-500 پیش از زایش مسیح فرمانروایی کرد [8].
بدینگونه، ما میبینیم که پاشَن های (سندهای) مهمی از گُذشتهنگاری این پادشاهان وجود دارند، با آنکه آنها کوچک بودند و در سنجش با دیگر پادشاهانِ این نیسنگ (منطقه)، هنایش (تاثیر) کمی داشته اند. این گُزارش نشان میدهد که هتا آن پادشاهانِ کوچک که در نزدیکی آن جایگاهی زندگی میکردند که سپس تر شهر مکه ساخته شُد، موشکافانه در تاریخ باستان عربستان با پاشَن (سند) نشان داده شُده اند. بازگویی های اسلامی میداوند (ادعا میکُنند) که مکه یک شهر پُرآوازه و برجسته-ی دینی در سراسر تاریخ عربستان بوده است. این بازگویی همچنین میداود (ادعا میکُند) که این آوازه و برتری شهر مکه به دوران پیش از ابراهیم میرسد. با اینهمه هیچ سند تاریخی در پیوند با شهر مکه وجود ندارد، همانند نمونه های بالا، که بتواند این داوش (ادعای) روایت های اسلامی را پُشتیبانی کُند. این داوش ها (ادعا ها) درباره-ی شهر مکه هیچ پایه ای در پاشَن های (سندهای) تاریخی و باستانشناسی، ندارند.

ما یک گردایه-ی ای (مجموعه ای) شگفت انگیز از گُزارش ها و سندها درباره-ی پادشاهی کِتابان، Qataban، داریم

ولی داستان ما در اینجا از ادامه نمیایستد. با پژوهش در پادشاهی کتابان، Qataban، ما سندهای بیشتری را یافتیم که شهر مکه پیش از زایش مسیح هَستی نداشته است. این سامانه-ی پادشاهی در بخش نیمروز (جنوب) باختری عربستان جای گرفته بود. ما گردایه-یِ (مجموعه-ی) شگفت انگیزی از دانستنی ها درباره-ی زنجیره ای از رویدادها و نام فرمانروایان این پادشاهی را در دسترس داریم. یک زنجیره ای از 31 فرمانروا وجود دارد که پادشاهی آنها در سال 330 پیش از زایش مسیح آغاز شُد، و تا واپسین فرمانروای آنها، مارتاهدوم، Marthadum، ادامه پیدا کرد، کسیکه در پایان دوران پادشاهی کتابان فرمانروایی کرد (160-150 پس از زایش مسیح). گُذشتهنگاران بجز دو پادشاه، همه-ی 31 فرمانروایِ این پادشاهی را با پاشن (سند) نشان داده اند: این پادشاه هان، دومین و بیست و هفتمین پادشاه هَستند. این گزارش بازتاب دهنده-ی رسایی (کمال) سنگ نبشته ها و سندهایِ پادشاهی کتابان، Qataban، است [9].

سبا و هیمیار، SABA AND HIMYAR
پادشاهی های سبا و هیمیار، Saba and Himyar ، یک زنجیره ای از 102 پادشاه را دربر دارند که پادشاهی آنها در سده-ی نهم پیش از زایش مسیح آغاز میشود و در سده-ی ششم پس از زایش مسیح پایان میبابد. این گزارش یک پاشن (سند) استواری است که نشان میدهد که شهر مکه در دوران باستان هَستی نداشته است. اگر این شهر وجود میداشت، میبایستیکه برای هر نسل از تاریخ آن پاشن های (سندهای) باستانشناسی میبود.
هتا ستایش انگیز تر از پادشاهی اَپاختر (شمال) که ما بررسی کرده ایم، پادشاهی سبا، Saba، و جانشین های آن در این نیسنگ است، برای نمونه پادشاهی هیمیار، Himyar. بسیاری از گُزارش هایِ باستانشناسی یک زنجیره ای از فرمانروایان را با سند نشان داده اند، که با پادشاهی کریبل آ، Karibil A، آغاز میشود، کسیکه پیرامون سال 860 پیش از زایش مسیح فرمانروایی میکرد. این زنجیره با پادشاهی 31 ماکراب، Makrab، ادامه پیدا میکند. ماکراب ها، Makrab، پادشاهانی بودند که نه تنها بر سبا، Saba، فرمانروایی میکردند، وآنکه بر دیگر نیسنگ هایی (منطقه هایی) که در نزدیکی بودند. واپسین پادشاه ماکراب، Makrab، ییتها آمار بایین دوم، Yitha’a Amar Bayyin II، بود، کسیکه در میان سال های 350-360 پیش از زایش مسیح فرمانروایی کرد. پادشاهی سبا سپس مهار خودش را بر سرزمین های پیرامون از دست داد، و فرمانروایان آن دیگر نتوانستند از پاژنام (لقب) ماکراب، Makrab، بهرهمند شوند، ولی آنها با اینهمه پادشاه ماندند.
پس از ماکراب، Makrab، زنجیره-ی پادشاهی با سی و دومین پادشاه، یادیوبیل بایین، Yadi’ubil Bayyin، ادامه پیدا کرد، کسیکه در میان سال های 335-350 پیش از زایش مسیح فرمانروایی کرد. و این زنجیره میرود تا به پنجاه و پنجمین پادشاه میرسد، به یکی از پادشاهان سبا، Saba، با نام یادایل دهاریاه چهارم، Yada’il Dharih IV. او در میان سال های 0-15 پس از زایش مسیح فرمانروایی کرد. پادشاهان سبا، Saba، و دهو رادیدان، Dhu-Radydan ، این زنجیره-یِ فرمانروایان را دُنبال کردند.
ولی ارایه-ی پاشن (سند) در اینجا به پایان نمیرسد. گُزارش های پیوسته از پادشاهان هیمیار و سبا، Himyar and Saba، داریم. شاه دهامار آلای وارار یاهان ایفم، Dhamar’alay Warar Yahan’ifm، پنجاه و ششمین فرمانروا در این دودمان بود. یک زنجیره از پادشاهان او را دُنبال کردند که با هفتاد و نهمین پادشاه و واپسین پادشاه سبا،  Saba، پایان یافت. نام او ناشا کریب یوهامین دوم یورهارهیب، Nasha’karib Yuhamin II Yuharhib، است و در میان سال های 275-260 پس از زایش مسیح فرمانروایی کرد.
سپس زنجیره-ی فرمانروایان به نُخستین پادشاه از فرمانروایی هیمیار، Himyar، سپرده میشود، به یاسیر یوهانیم یکم، Yasir Yuhan’im I، کسیکه در میان سال های 285-275 پس از زایش مسیح فرمانروایی کرد. پادشاهان هیمیار، Himyar، بر پادشاهی سبا/هیمیا، Saba, Himyar، و دیگر سرزمین ها در آن نیسنگ (منطقه) فرمانروایی میکردند. این زنجیره از فرمانروایان سرانجام با پادشاهی مدیکرایب سوم، Maadikarib III، پایان میبابد، کسیکه در میان سال هایِ 577-575 پس از زایش مسیح فرمانروایی کرد. مدیکرایب، Maadikarib، سد و دومین (102) فرمانروا در یک زنجیره ای دراز از پادشاهانی بود که برای 1،437 سال پادشاهی کردند؛ پادشاهی آنها از سده-ی نهم پیش از زایش مسیح آغاز شُد و در سده-ی ششم پس از زایش مسیح پایان یافت [10]
پژوهش این پادشاهان داده هایِ مُهمی را به ما میدهند؛ فراوانی گُزارش ها و پاشَن ها (سندها) که دوران درازی را دربر دارند به ما نشان میدهند که نیمروز (جنوب) و باختر عربستان جزئی از نیسنگ های (منطقه های) جهان باستان هَستند که دیرینگی آنها با پاشن (سند) به خوبی نشان داده شُده است. ما نمیتوانستیم اینچنین زنجیره از فرمانروایان را برای هیچ کشور اروپایی با همین درجه از ژرف نگری و سند نشان دهیم که در نخستین هزاره پیش از زایش مسیح فرمانروایی میکردند. در اینجا ما یک رشته از پادشاهانِ یمن را مشناسیم که تاریخ آنها به سده-ی نهم پیش از زایش مسیح برمیگردد، که اندکی شکاف در زنجیره-ی فرمانروایان آنها پدیدار گشته است، به ویژه هنگامیکه ما آنها را با زنجیره-ی دراز فرمانروایان سبا و هیمیار، Saba and Himyar، میسنجیم. از اینرو، چنین داوشی (ادعایی) که یک شهر دینی همانند شهر مکه میتوانسته است وجود داشته باشد، بدون هیچگونه گُزارش و سند که آنرا بفرنودد (ثابت کُند)، خَرَدمندانه و پذیرفتنی نیست.

سامانه-ی پادشاهی کیندا، Kinda، خاور شهر مکه، و گُزارش های باستانی آن
ما نگاهی به اَپاختر و نیمروز (شمال و جنوب) انداختیم، اکنون بگُذارید تا به بخش خاوری شهر مکه برسیم. در خاور ما پادشاهی کیندا، Kinda، را داریم، که بر میانَک (مرکز) و اَپاختر (شمال) عربستان چیرگی داشت. پایتخت آن دهو-کاهیلوم، Dhu-Kahilum، بود، که امروز به نام کاریات ال فاو، Qaryat al-Fau، شناخته میشود، در نزدیکی شهر کُهن یاماما، Yamama، کمابیش 800 کیلومتر دور از شهر مکه. جایگاهِ باستانی شهر دهو-کاهیلوم، Dhu-Kahilum، سرشار از یافت هایِ باستانشناسی است که به کُمک آنها ما میتوانیم داده های مهمی را درباره-ی پادشاهان کیندا، Kinda، و جنگ های آنها را بازشناسیم. نُخستین پادشاه آنها رابیا، Rabi’a، بود، کسیکه از سال 230 تا سال 205 پس از زایش مسیح فرمانروایی کرد. در سنگ نبشته های سَبائیان، Sabaean، از او به نام «پادشاه کیندا و کاهتان، Kahtan،» یاد شده است [11]. آگاهی ما درباره-ی تاریخ کیندا، Kindat، به ویژه از راه سنگ نبشته ها بدست آمده است. برای نمونه، در سال 290 پس از زایش مسیح، کیندا، Kindat، چیرگیش را بر پادشاهی سبا، Saba، از دست داد. براستی، ما در سنگ نبشته های سبائیان، Sabaean از مهرام بیکیس-ماریب، Mahram Bilqis–Ma'rib، این گفته ای را که در پی میآید درباره-یِ پادشاه سبائیان، Sabaean خوانده ایم:«سَدتا ایاب یاتلاف، Saadta Iab Yatlaf، نواده-ی گادانوم، Gadanum، رهبر عرب ها، پادشاه سبا و کیندا، Saba and of Kindat، ...[12]»
این داوش (ادعا) کرویزی (منطقی) نیست که بدون نشان دادن سند، گفته شود که شهر مکه 2،400 سال پیش هَستی داشته است آنهم در یک نیسنگ (منطقه) که پاشَن (سند) برای وجود هر پادشاهی در دسترس هست.
ما میبینیم که نزدیک ترین شهر ها به مکه، چه در اَپاختر (شمال) یا نیمروز (جنوب) یا خاور، که به کمک یافت هایِ باستانشناسی برای آنها سندهای خوبی در دسترس است، این امکان را به ما میدهند تا ما تاریخ این نیسنگ (منطقه) و نام های بسیاری از فرمانروایان آنرا را کشف کنیم. با اینچنین سندهای رسا (کامل) از سامانه های پادشاهی که جایگاهِ آنها کمتر از 800 کیلومتر از مکه بازه (فاصله) داشته است، ما میبینیم که هیچ شهری نمیتوانسته است در آن کُوست (ناحیه) با شایمندی (احتمال) وجود داشته باشد، بدون اینکه دستکم برای ما سندی را به یادگار گُذاشته باشد که تاریخش را برای ما بازگوید. چنین داوشی (ادعایی) که که شهر مکه در این نیسنگ (منطقه) دستکم برای 2،400 سال پیش از زایش مسیح و پیش از دوران ابراهیم وجود داشته است بدون نشان دادن هیچ پاشَن (سند)، ناسازگار با هر چیزی است که تاکنون از سوی باستانشناسان گُزارش شُده است. نه تنها گیتاشناسان (جغرافی دانان) یونانی و رومی و گُذشتهنگاران از بیان نام شهر مکه خودداری کرده اند، وآنکه باستانشناسانی نیز که در گذشته-ی عربستان پژوهش میکُنند نیز هَستی شهر مکه را پیش از سده-ی چهارم پس از زایش مسیح، امکان ناپذیر میدانند. اکنون، چگونه ما میتوانیم ابراهیم و یکتاپرستی را به مکه اندر کنیم و بربندیم (نسبت بدهیم)، اگر این شهر وجود نداشته است، نه تنها در یک دوره، وآنکه در سراسر دوران عربستان؟ با اینهمه، مُسلمانان در چهارگوشه-ی جهان باور دارند که ابراهیم و پسر او، اسماعیل خانه-ی کعبه را برپا ساختند. هیچکس نمیتواند تاریخ را دوباره بنویسد؛ و از اینراه کوشش کُند که داوش های (ادعا های) خودش را درباره-ی رویدادهایِ یک سرزمین یا نیسنگ (منطقه) به هومَنی (انسانیت) بپذیراند، آنهم درجایی که تاریخ آن هم اکنون بدست گذشتهنگاران نوشته و از سوی باستانشناسان پذیرفته شده است.

  
یاداشت ها

[1] K.A. Kitchen, Documentation For Ancient Arabia, Part I, pages 175-180; 238
[2] C.Robin, Inventair des Inscriptions Sudarabiques, 1ff. Paris/Rome, 1992 ff.1, 67-68, Haram 3 & 4; Repertoire d'Epigraphie Semitique, esp.V-VIII, Paris, 1929-1968, 2751/M.15; quoted by K.A. Kitchen, page 180

[3] K.A. Kitchen, Documentation For Ancient Arabia, Part I,  pages 181; 239
[4] C.Robin, Inventair des Inscriptions Sudarabiques, 1ff. Paris/Rome, 1992 ff.,1, 5-6, pls.2b,3a; Inabba; quoted by K.A. Kitchen, Documentation For Ancient Arabia, Part I, page 181; see also  K.A. Kitchen, page 239

[5] Private building-dedication, al-Harashif 3 (C.Robin, Inventair des Inscriptions Sudarabiques,1ff. Paris/Rome, 1992 ff., 1, 200-201, pl.59b);  quoted by K.A. Kitchen, page 182

[6] K.A. Kitchen, Documentation For Ancient Arabia, Part I, Liverpool University Press, 1994, pages 181, 182; see also  K.A. Kitchen, page 239
[7] Comptes-rendus de l'académie des Inscriptions et Belleslettres, 1992, 68; cf.C.Robin in Robin(ed.), L'Arabie Antique de Karib'il à Mahomet, Aix-en-Provence, 1993,55,128, fig.20; quoted by K.A. Kitchen, page 183

[8] K.A. Kitchen, Documentation For Ancient Arabia, Part I, pages 181, 182; see also  K.A. Kitchen, page 240

[9] K.A. Kitchen, Documentation For Ancient Arabia, Part I,  pages 181, 182; see also  K.A. Kitchen, pages 183-188

[10] See K.A. Kitchen, Documentation For Ancient Arabia, Part I,  pages 181, 182; see also  K.A. Kitchen, pages 90-222
[11] A.Jamme, W.F., Sabaean Inscriptions from Mahram Bilqis (Ma'rib), the Johns Hopkins Press,Baltimore, 1962, Volume III, page 137

[12] A.Jamme, W.F., Sabaean Inscriptions from Mahram Bilqis (Ma'rib), the Johns Hopkins Press, Baltimore, 1962, Volume III, page 169
چهارشنبه، 23 آذر، 3749 دین بهی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر