۱۳۹۰ آبان ۱۵, یکشنبه

گُذری کوتاه بر تاریخ خانه-یِ کعبه و پیدایش اسلام




ابولقاسم فدایی

درود بر همه، شما سروران و خوانندگان،
بت پرستان،  هرگز بُت را برای «پرستش» بُت نمیساختند، بلکه  هر بت، سمبل یا نماینده-یِ یک فرهنگ و یک فلسفه بود ! برای نمونه، بت یا سمبل آئین  یهود، آستاره (ستاره) داود است، و سمبل دین مسیح، صلیب و سمبول لرهای ایل سامره ایها، یا (سومریان) که شاخه ای از ایل " سوسن گرد، یا شوشن گرد " هستند ، بُت یا پیکره-یِ مردوک، یا مهر دوک بود. مردوک، سمبل اهورا مزدا یا ایزد خورشید بود! که این بت را به صورت، یک اژدهایِ نر پنداشته بودند، در صورتیکه هندو ها که آیین جمشیدی نیز داشتند، ایزد خورشید، یا مهر را به صورتِ یک مادهِ خدایی (ایزدبانو) به نام " کریشنا " میپنداشتند که سه چهار جفت دست و پا داشت! یا بودائی ها، که روان بودا را در پیکره یک مرد چاق و خوش اخلاق و مهربان، پنداشته بودند و پیکره ای، از آن (بودا) در خاور باخترستان (افغانستان) از دورانِ ساسانیان که آزادی دینی وجود داشت، بجای مانده بود که نزدیک سه قرن، کهن تر از این خانه-یِ پلید کعبه پیشینگی داشت. اما، شوربختانه یکی دو دهه پیش به دست مسلمانان (طالبان)، به فرمانِ قرآن، آنرا بم گذاری و ویران کردند. به نظر من به تخاس ویران کردن یک پرستش گاهِ ایرانی که سه سده کهن تر از اسلام است، وظیفه هر ایرانی میهن پرست است که  اول، آن سنگِ سیاهِ آسمانی (حجرالسود) را که یکی از صدها ، سنگ آسمانی، یافته شده روی زمین است، بر دارند ( از آنجا که ارزش پژوهشی، علمی دارد باید، آن در موزه نگه داری شود)، آنگاه، به تخاس (نابودی) پرستشگاهِ یک میلیارد بودائی، باید پرستشگاهِ مسلمانان با خاک یکسان شود.
بر اساس نوشته-یِ زنده یاد " علی دشتی " پیش از اسلام، در یمنستان، یا عربستان، آزادیِ دینی بود؛  سیصد و شصت طایفه آنجا می زیستند، که هر یک، دین و باور ، و سمبلی دینی، یا بُتی برای خود در بتخانه-یِ کعبه، داشت که سالانه به بُتخانه عمومی میرفتند و بت خود را ستایش میکردند، و به دیگر بت های بتخانه نیز با حرمت رفتار می کردند؛ به یکدگر آزار و گزندی، نمی رساندند، و دوباره به خانه خود باز میگشتند. با نفوذ ترین، قبیله آنجا، قبیله قریش از بازماندگان ضحاک بودند؛ آنان پرده دار بتخانه بودند و کاروانهایِ شتر نیز داشتند که کالا هایی را که کشتی ها، از هند و چین می آوردند، مبادله می کردند و به مصر، و اورپای، شرقی و ... می بردند، و بازرگانی نیز داشتند. بُت آنها، الله، یا رب النوع، ایزد، ماه بود، که پیامبرشان نیز " ضحاک " پور مرداس بود، نگاره، یا نشانِ هلال ماه، بر پرچم مسلمین گواه آن است! در جنوبِ آنان، یک ایل ایرانی تبار و " خورشید پرست، به نام " بنی شمس " می زیستند؛ و آنان، نیاکان، مردم ، شیعه، شهروندِ امروزین یمن بودند که قریشی ها در دوران محمد، بر آنان چیره شدند. در شمالِ باختریِ عربستان، هیبروستان بود که پس از به قدرت رسیدنِ محمد، او بر آنان نیز چیره  گشت. علی ابن ابوطالب که از کشتن لذت می برد، در یک روز با دست خود ، با آن زلفغار  معروفش، هفت صد، یهودی، بی نوا را گردن زد ! در شمال باختری هیبروستان، ایل کردان ، بایزیدی یا ازدی، بودند که آنان نیرو مند ترین ایل ، " آباد بوم " ، یا ( جلگه ، حاصل خیز ) بودند ، نیاکان، پهلستانی ها، و پهلوی ها ، یا به گویش یونانی ها ، فناقیها ، نیز " کرد تبار " بودند؛ نیاکان قریشیها  نیز هاماورانی ها یا اردنی ها بودند. در  شمال بابلستان، بربرستانی ها، یا آشوریها می زیستند؛ در جنوبِ بربرستان، بابلستان بود که سر زمین ایل سامره ایها یا سومریان، سوسنگردی بودند. و در شمال خاوری یمنستان، هرمز استان بود که نام تنگه-یِ هرمز، از آنجا بر خاسته است؛ شامل، عمان ، عمارات عربی، قسمتی از عربستان، کنونی بود.
شبه جزیره ، عربستان، از دوران ، کوروش بزرگ تا پایانِ زنجیره-یِ ساسانیان بجز دورانِ مقدونیان، هرگز یک کشور، مستقل نبودند و همیشه پاره ای، از قلمرو ایران بودند ، و اما شور بختانه، آرشیو تاریخ غرب، به دلیل هایِ استعمارگرانه، در نقشه های جغرافیایی، دورانِ هخامنشی و اشکانی و ساسانی، نقشه عربستان را جدا از نقشه-یِ پارس پنداشته اند که آنان برای این ادعا هیچ سند و گواهی ندارند، چونکه عربستان، پیش از هخامنشیان، پاره ای از ، قلمرو ، شاه، بابلستان، بود که در زمان کوروش بزرگ به ایران پیوست، و آنان از آن پس تا دوران عمر ، همیشه، پاره ای از ایران، بودند! عربها مانند، ویروسهای سرطانی، که درون سلولهای پیکر انسان زندگی می کنند، و بی حرکت می مانند تا زمانی که  سیستم  ایمنی یا مصونیتِ پیکر انسان به دلیل پیری، یا بیماری، ناتوان شود، آنگاه به صورتِ سلولهایِ سرطانی ، شروع به رشد میکنند و شیره دیگر سلولهایِ پیکر را میکشند و تا  مرگ پیکر انسان  ادامه میدهند. ویروس ها با میکربها و باکتری ها فرق دارند، چونکه آنها در بیشتر موردها، برون از پیکر مردم زندگی می کنند ! اما ویروسها، در بیشتر موارد ، ارثی نیز هستند و از درون به پیکر انسان می تازند.
 اینک، این دگرباوران نیستند که خواستار یا مرگ یا تسلیم شدن مسلمانان هستند این مسلمانان هستند که دست از سر دگرباوران بر نمی دارند. مسلمانان تازمانی که در سرزمین هایی با اکثریت غیر مسلمان، زندگی میکنند ، نسبتا" بردبار هستند، اما وای به حال دگرباورانی که در سرزمینی زندگی کنند که اکثریت آن مسلمان نشین است. آنگاه که مسلمین از جبهه قدرت صحبت می کنند، یکسره، شرف، و حقوق انسانی آنان، بدست مسلمین پایمال خواهد شد،  و با آنان همانند حیوانات رفتار خواهد شد !
ریشه کن باد آئین ، پلید اسلام ، و ویران باد خانه پلشت کعبه ! ،
 سپاس بی کران ،
پنجم ، نوامبر ، دوهزارو یازده ،
موبد گبر 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر