۱۳۹۰ فروردین ۴, پنجشنبه

بهای مُسلمان شُدن ایرانیان


خشایار رُخسانی


پاسُخی به یک هم میهن


برخی از هم میهنان ما پس از آزمون تلخ سه دهه فرمانروایی دین اسلام بر این کشور هنوز بر این باورند که سوای اسلام خامنه ای و رجوی [1]، یک اسلام بهتری به نام اسلام «ناب مُحمدی» نیز هَست که میتواند راهگُشای گرفتاری هایشان باشد. سرچشمه-ی این کَژبرداشتی (سوتفاهم) و ناآگاهی مردم ایران نُخُست از اینجا ریشه میگیرد که آنها نه زبان عربی میدانند تا با خواندن قرآن به پارادُخش ها (تناقض ها)، کاستی ها و دات هایِ (قانون های) نامردُمیک (غیر انسانی) آن پی ببرند و نه آنها آشنایی با زندگی راستین و رفتارهایِ پیشگامان اسلام دارند که بخش بزرگی از آیین دین اسلام را ساخته است . برای نمونه مردم ایران بدون اینکه از تباهی در فتار و ویژگی هایِ نامَردُمیک (غیرانسانی) محمد بن عبدالله، علی و همگی امامان شیعه آگاهی داشته باشند، این کسان را به نام آموزگاران فرخویی (اخلاقی) خود برگُزیده اند. و اکنون که ایرانیان پس از سه دهه فرمانروایی حکومت اسلامی، کشور ایران را فرورفته در گَندابِ دُروغ، تباهی و بیداد مییابند، بجای اینکه رفتار آموزگاران فرخویی (اخلاقی) و پیشگامان اسلام و دستورهایِ قرآن را زیر پرسش ببرند که سرچشمه-ی همگی این بدبختی ها هَستند، آنها راهگُشایِ همگی این گرفتاری ها را در جُستجو کردن به دُنبال یک «اسلام ناب مُحمدی» میپندارند که آنرا در پنداره های (تخیلات) خود آفریده اند؛ این بخش از مردم دین زده-ی ایران بر این باورند که «فرنود (دلیل) همگی بدبختی هایشان ریشه در انجام نادرست دستورهایِ دین اسلام دارد، زیرا آخوندها از انجام درستِ ان دستورها کوتاهی کرده اند». و به زبان دیگر مردم ایران شوه (سبب) بدبختی هایشان را در رفتار «غیر اسلامی» آخوندها جستجو میکنند.
 در اینجا من نمیخواهم که با زیر پُرسش بُردنِ همه-ی دات های (قانون های) بیدادگرانه-یِ اسلام و انگیزه-ی پیدایش دین اسلام، از باور این هم میهنان خُرده گیری و سُخن سنجی کُنم (انتقاد کُنم)، در این یاداشت تنها میخواهم کوتاه به دو نمونه از این کاستی های دین اسلام نماری (اشاره ای) کرده باشم تا شاید که این هم میهنان را به اندیشیدن وادارم.
شما بانگارید (تصور کُنید) که با خانواده-ی خود، همسر، خواهر و برادر و مادر و پدر هدف تازش مُشتی راهزن میشوید که شما زبان آنها را نمیدانید؛ آنها مردان خانه را میکُشند و همسر، خواهران و برادران کوچک و مادر شما را به نام پَروه هان (غنیمت های) جنگی به بردگی میبرند. آیا شما میدانید که بَرده به چه چَمی (معنی) است؟ برده در اسلام از هیچ هاگی (حقی) برخوردار نیست. تنها هاگ (حق) برده این است که برای زنده ماندن باید همگی آرزوهای خاوَندش (صاحبش) را بجا آورد. خاوَندِ (صاحب) برده میتواند او را کیفر بدهد و بکُشد بدون اینکه دارناکِ (مالک) برده، خود را در پیش یک دادگاه پاسُخگو بداند. اگر برده زن باشد، او ناگُزیر است که سوای خانه داری برای دارناکِ (مالک) خود و انجام هر دستوری که به او میدهد، نیازهایِ گُنی (جنسی) او و فرزندان پسر و دوستانِ و مهمانان او را نیز همچون اَروسک سکس، «سکس دول» sex doll بجا آورد و هیچ پتکارشی (اعتراضی) هم نکند. و دارناک (مالک) هرگاه هم دلزده از کام گرفتن از کنیز خود شُد، میتوند آنرا بفروشد. اکنون بانگارید (تصور کُنید) که این کنیز خواهر شما یا همسر شما بوده است که در کشور ایران که مردمش به آزادگان نامور بودند، گرفتار مُشتی راهزن بی سر و پا میگردد که با بهانه کردنِ پراکندن دین تازه-ی خود، ولی با انگیزه-یِ تاراج گنج های ایران و به بردگی کشیدن مردم آزاده-ی ایران ،کشور ایران را هدف تاخت و تازهای خودشان میکُنند. اکنون پُرسش من از شما این است که شما در قرآن و دین اسلام چه دات (قانون) دادگرانه یا چیز با ارزش و سودمندی را یافته اید که مردم ایران آنرا نمیدانسته اند و بتوان بهایِ این «ناآگاهی» را با نابودی تاریخ و فرهنگ پیشرفته ترین و غنی ترین کشور جهان و کُشتار سدها هزار از مردانِ دلاور آن و به بردگی بُردن بچه ها و همسر و خواهر شما و گرفتن آسایش از مردم این کشور تاخت زد؟ آنهم هنگامیکه بارها در قرآن آمده است که «ما برای مردم هر کشوری به زبان آنها پیامبرانی را فرستاده ایم.» و یا « قرآن از اینرو به زبان عربی است که برای راهنمایی مردم عرب فرستاده شده است». اگر گُسترش یکتاپرستی بهانه-ی پیشگامان آغاز اسلام برای تازش به ایران بوده است، امروز برای همه روشن است که ایرانیان با سرافرازی در پیروی از آموزش هایِ خَرَدمندانه-یِ دینی بُزرگترین فرزانه-یِ جهان ، اشو زرتشت، هزاران سال پیش از عرب ها نُخستین مردم جهان بودند که به یکتا پرستی روی آورَدند و عرب ها واپسین مردم جهان بودند که یکتاپرست شُدند، با آنکه هنوز هم به چم (معنی) یکتاپرستی پی نبرده اند. و اگر عرب ها میخواستند راهنمایی های فرخویی (اخلاقی) و گُسترش دادگری را بهانه برای مسلمان کردن ایرانیان کُنند، ایرانیان با زیربنا کردن سه سُتون اُستوانِ ارزشی مانند: اندیشه-ی نیک، گفتار نیک و کردار نیک در همبودگاه، توانسته بودند فرخویی ترین (اخلاقی ترین) و دادگرانه ترین قانون های هَنجُمَنی (اجتمایی) را در آن دوران به کمک این سه بُنپایه-ی ارزشی نوآوری کُنند بدونِ اینکه نیاز داشته باشند که برای پیشگیری از گُسترش تبهکاری های فرخویی (اخلاقی) کسی را سنگسار یا دست و پایش را ببُرند؛ از برجسته ترین آموزش های دین اشو زرتشت این بوده است که تا پیش از مسلمان شدن ایرانیان، دروغ بُزرگترین گُناه در این کشور به شُمار میآمد. برپایه-ی گزارش های تاریخی در آستانه-ی تازش عرب های مسلمان به ایران، مردم ایران نه گرفتار تنگدستی ترازداریک (اقتصادی) و نه گُسترش تباهی فرخویی (اخلاقی) و نه بیدادگری فرمانروایانشان بودند که بخواست انگیزه ای برای پیشگامان اسلام برای تازش به ایران و مسلمان کردن ایرانیان باشد. به گفته-ی گُزارشگران در رم باستان مردم ایران در دوران ساسانیان نه تنها در تنگدستی و بیدادگری و تبهکاری فرخویی (اقتصادی) زندگی نمیکردند و هیچ گرفتاری با ساختار سیاسی کشور نداشتند که به واژگونه-ی آن، مردم ایران غنی ترین و خوشبخت ترین مردم جهان بودند. زیرا یکی از نشانه هایِ آشکار ناخُرسندی های مردم در هر کشوری، شورش های هَنجُمَنی (اجتمایی) است، که در اینباره هیچ گزارشی تاریخی در دست نیست. از اینرو تازش عرب های مسلمان به ایران تنها از بهر آزمندیِ سیری ناپذیری آنها برای دستیافتن بر گنج هایِ ایران و به بردگی بُردن مردم آزاده-ی این کشور و نابودی چندهزار سال تاریخ و شهریگری (تمدن) در این کشور و واپس نگه داشتن هومَنی (انسانیت) برای چهارده سده از پیشرفت بوده است. کشور ایران در دورانی هدف تاخت و تاز عرب های مسلمان گردید که پیشرفته ترین کشور جهان بود و مردمش به آزادگان نامور بودند و دارای بالاترین آسایش و خوشبختی در جهان بودند.

یاداشت:

۱ نظر: