۱۳۸۹ شهریور ۱۲, جمعه

مِهزَنگِ (ناقوس) مرگ حکومتِ اسلامی در «روز ایران»، قدس پیشین

آرش – صبحی


گُزارشی از یک شهروند تهرانی از« روز ایران»، قدس پیشین



خسته ام اما امیدوارترازگذشته، گذشته ای بدرازای سی ویک سال واندی. از صبح ساعت 9صبح لباس پوشیدم وازخانه زدم بیرون. روز قدس بود وباید ازنزدیک می دیدم که با آنهمه تبلیغ و سروصدائی که نظام ولایت مطلقه فقیه از روزها وهفته ها پیش برای روز قدس انجام داده بود نتیجه اش چیست وجمعیتی که باید میامدند تا روزقدس را گرامی بدارند وسنگ غزه وفلسطتینی ها ولبنانی ها رابرسینه بزنند ونعره مرگ برآمریکا واسرائیل سربدهند، چه میزان است؟؟ الآن که دارم این سطور را مینویسم ساعت 45/2بعدازظهراست.

چون بموجب تجربه سالیان دراز خاصه چهار- پنج سال اخیرمیدانستم که ازکجا شروع کنم، ابتدا سری زدم به اطراف استادیوم آریامهر که امروز آزادی می نامندش. تصورکنید از شرق این استادیوم اتوبوس پارک شده بود تا جنوبی ترین نقطه این استادیوم. وقتی از نیمه مسیرشمارش را آغاز کردم، توانستم 250 اتوبوس را دریک سمت خیابان بشمارم. واین درحالتی بود که پارک اتوبوسها بصورت دوخته شده بهم و در هر دوسوی این مسافت پارک شده بودند و از همان ابتدا تا انتهای پارک اتوبوسها هم یک مامور انتظامی در کنار هر اتوبوس مستقر شده بود تا مبادا کسی بتواند از این حقه بازی بزرگ تصویر یا فیلمی تهیه نماید. دوربین داشتم، دوربین تلفن همراهم را نیز آماده کرده بودم تا اگر فرصتی دست بدهد عکسی بگیرم، ولی حجم ماموران استقرار یافته دراین منطقه بحدی بود که هرگونه اقدامی در این زمینه را غیر ممکن نموده بود. با این توضیح کوتاه میتوانید حدس بزنید که تعداد اتوبوسهائی که سیاهی لشکر روز قدس را ازشهرستانها به تهران آورده بودند از هزار میگذرد و اگر محموله هر اتوبوس 36نفر در نظر گرفته شود، چیزی حدود 36هزار نفر ساندیس خور و مزد بگیر در زمره مسلمانانی بودند که از اینجا و آنجا بتهران آورده شده بودند تا بتوانند صحنه را پر کنند و سیمای ضرغامی با هلیکوپتر آنهم از ارتفاع بسیار بالا با تلفیق درختان وجمعیت سیاهی لشکر روز قدس را شاید بتواند بصورت میلیونی بتصویر بکشد.

به خیابان شاهرضا یا انقلاب فعلی آمدم جمعیتی متفرق درحرکت بود که با جسارت میتوان عده شان را از200هزارنفربیشتر برآورد نمود. موضوع جالبی که بسیار مورد توجه مینمود، این بود که برخلاف سالهای گذشته هیچ نشانی از سکوهای متعدد نصب دوربین های تلویزیونی بچشم نمیخورد و از ایستگاههای شربت و چای صلواتی هم خبری نبود. گویا خود صحابه ولایت مطلقه هم دریافته بودند که این روز قدس بیش از اینکه روز حمایت از مردم فلسطین ولبنان وغزه و...باشد، روز اثبات مرگ محتوم رژیمی است که سال گذشته درچنین مناسبتی مردم ایران تابوت آنرا ساختند، وآنچه مانده خاک سپاری آنست که آنهم بزودی وبه همت ملت ایران صورت خواهد گرفت.

سرکی هم به خیابان آزادی زدم تا ببینم آنجا چه خبراست . هنوز 100متر جلو نرفته بودم که متوجه شدم خیابان آزادی هیچ شباهتی با آزادی حتی دوسال پیش ندارد. اگرهم کسانی راهی دانشگاه بودند بحدی ناذل و محدود بود که اصلا" بچشم نمیامد.

راهی خیابان کاخ یا فلسطین کنونی شدم. درآنجا یک سکوی نصب دوربین تلویزیون نصب شده بود که در اطرافش هم افرادی مثل سردار رویانیان وچند نفر لباس کاراته پوشیده جمع بودند ومجری که نه،، مزدور برنامه بفاصله های چند دقیقه ای آنها را بسکو دعوت میکرد تا با آنها درمورد این نمایش شکست خورده و مسخره بگفتگو بپردازد. بعد از یک توقف حدودا" 40 دقیقه ای راهی خیابان انقلاب ازطریق خیابان کاخ شدم . وضعیت بحدی فضاحت بار بود که یکنفر از نان خوران با بلند گوی دستی از مردم میخواست که سعی کنند بصورت فشرده وگروهی بسمت دانشگاه بروند. نه یکبار که مدام این خواسته را تکرار میکرد. به نزدیکی های دانشگاه که رسیدم، متوجه شدم که درفاصله 20 متری به تقاطع فروردین با انقلاب هم یک سکوی نصب دوربین گذاشته اند تا بتوانند از آن بالا با شگردهای فیلمبرداری مردمی را هم که هیچ ارتباطی با روز قدس نداشتند را بتصویر بکشند تا شاید بتوانند یک فیلم آبرومند برای پخش از سیمای اسلامی که مدتهاست رسانه ملی برآن نهاده اند، مهیا نمایند. ولی همه آنهائی که امروز درآن مناطق بودند وبرای ارزیابی موضوع آمده بودند، حتی همان مزدوران وحقوق بگیران رژیم هم دریافتند که روز قدس امسال بواقع روز بی حیثیتی وعدم مشروعیت درنزد مردم و عناصر ریز و درشت خودشان بود.

بدون اینکه بخواهم از مسیر انصاف خارج بشوم باید بگویم که رژیم جمهوری اسلامی با تمامی طرفندهائی که بکار برده بود امروز با یک شکست مفتضحانه روبروگردید که شاید حتی فیلم آنرا هم از سیمای کریه نظام پخش نکنند. آنچه مسلم است اینکه تمامی کارگزاران رژیم بخوبی براین امر واقفند که نهران امروز با احتساب حاشیه نشینان بالغ بر 15 میلیون جمعیت را درخود جای داده، ودرچنین شرایطی رژیم ناچار میشود که برای برگزاری یک مراسم بزعم خودشان جهانی شده سیاهی لشکر مراسم را با اتوبوس از اینجا و آنجا بیاورد و با همه تبلیغاتی که انجام داده بود نتوانسته بود از یک شهر 15 میلیونی حتی پانصد هزار نفر آدمی را که با میل خودشان حاضر باشند به چنین مراسمی بیایند را بصحنه بیاورد. آیا این بدان معنا نیست که زمان خاکسپاری این رژیم سفاک و خونریز و جنایتکار فرارسیده است؟؟

ولی تا بچشم میامد نیروهای سرکوب و لباس شخصی بود که در همه جای تهران از اتوبان اشرفی اصفهانی بگیرید تا میدان صادقیه، از کریمخان زند گرفته تا میدان هفت تیر، و نقاط دیگر شهر بصورت انبوه و درهم فشرده بچشم میامد و هر جنبنده ای را زیر نظرداشتند تا مبادا از این نمادها که باید اسم آنرا مهمترین شاخصه شکست رژیم تلقی نمود، و از این لشکرکشی عظیم بوسیله شهروند خبرنگاران که یکی شان هم خودم بودم، گزارشی تصویری تهیه شود. شاهد بودم در میدان ولیعصر ماموران انباشته شده درآن منطقه با هجوم بیک جوان که از شرق میدان مشغول عکس گرفتن از این نیروها بود بر سر او ریختند و اولین کاری که انجام شد این بود که یکی از لباس شخصی ها که ظاهرا" اطلاعاتی مینمود دوربین او را گرفت وبا موتور گریخت وماموران گلادیاتور مانند انتظامی هم او را به آنسو کشاندند، و من چون با وسیله نقلیه بودم نمیتوانستم بایستم تا نتیجه را دریابم. اما نتیجه مشخصی که میتوان از همین برخورد دریافت اینکه،، این رژیم درمانده وبیمار رو با حتضار چقدر هراسان وبی آینده شده است که حتی از یک دوربین موبایل با فرض اینکه ممکن است عکس آن بعنوان یک سند رسوائی دیگر برروی شاهراه جهانی ارتباطات قراربگیرد بوحشت افتاده و اقدام به چنین لشکرکشی و بگیروببندی مینماید.

امیدوارم که آن گروه از کارگزاران ذوب شده در اندیشه های سیاه ولایت مطلقه که مورد اعتماد او قرار دارند و امروز درصحنه بوده اند و بار دیگر شاهد بصدا درآمدن ناقوس مرگ رژیم بودند، بروند وحکایت را آنطورکه بوده است را برای ایشان که درکاخ تارعنکبوتی چهار راه آذربایجان منتظر شنیدن اخبار مورد پسندش میباشد، بگویند، و از سردار رشید اسلام ضرغامی بخواهد که بخشی از فیلمهای حقیقی امروز را بنمایش درآورند تا دریابند که مرگ این نظام درکلیت اش با تمامی توپ وتشرها و بزن و بکشهائی که انجام داده است چقدرنزدیک ومحتوم است.



12 شهریور1389










هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر