۱۳۸۹ تیر ۲۵, جمعه

سودِ بازار برای جُنبش


سازمان خودرهاگران

چکیده:

با آنکه دولت احمدی نژاد در برابر بازار واپس نشسته است که در آغاز میخواست با گرفتن مالیات های بیشتر از این نهادِ اقتصادی، کمبود 50 میلیارد دلاری بودجه خودش را جبران سازد، ولی می بینیم که بازار همچنان به ایستکاری ها و اعتصاب های خودش ادامه میدهد. زیرا ایستکاری ها و اعتراض ها در بازار ریشه-ی ژرفتری دارند، و آن نمایان شدن یک غول و رقیب اقتصادی در میدان اقتصادی کشور به نام سپاه پاسداران است، رقیبی که خودش را پایبند به هیچ قانونمندی اقتصادی نمیداند و دارد با زیرپا گذاشتن قانون، و چنگ انداختن بر همه-ی سرچشمه هایِ اقتصادیِ کشور، دَربَست گری و انحصار میدان اقتصادی را که همیشه در دست بازار بوده است، به چالش فرامیخواند.
ناخُرسندی بازار از این وضعیت، شکافی در سه گوش (مثلث) قدرت، ولایت فقیه، بازار و سپاه پاسداران انداخته است که تا پیش از این به یاری هم اوضاع را به زیر کُنترل داشتند. اگر چه ناخُرسندی بازار هیچ پیوندی با خواسته های آزادیخواهانه و دادگرانه-ی جُنبش مردم ندارد، ولی کُنشگران جُنبش باید با تیزهوشی از ناخُرسندی بدنه-ی بازار که فروشندگان خُرده پا هَستند کاربُردِ ابزاری به سود جُنبش ببرند؛ پیش از خاموشدن جو واخواهی و اعترض در بازار، باید با گُسترش دامنه-ی ایستکاری ها و اعتصاب ها از بازار به دیگر میدان های اقتصادی همانند کارخانه های تولیدی، و نهادهای خدماتی و آموزشی، آن پویایی و دینامیسمی را برپا ساخت که جُنبش آزادیخواهی مردم بتواند ناوابسته به اعتصاب هایِ بازار به هَستی پرخاشگرانه اش ادامه بدهد.


سرآغاز:

جنبش واخواهی و اعتراضی مردم و نقش بازار در آن

در هفته گذشته بازار تهران و بازار چند شهر بزرگ ایران در اعتصاب بسر میبردند. این جُستار ریشه-یِ این گرفتاری را بررسی خواهد کرد.
در پیوند با اعتراض بازاریان، میتوان دو دلیل را بررسی کرد. نُخست اینکه این اعترض ها دلیل ساختاری و ریشه ای دارند؛ و اینکه در میدان کلانِ اقتصادیِ ایران یک هَمال و رقیب تازه ای برای بازار پدیدار گشته است که تا چند سال پیش در این میدان، بُودَگی و حضور نداشته است و آن، سپاه پاسداران است. از اینرو ساختار اقتصادیِ کشور که در هماهنگی با ساختار سیاسیِ آن است، دستخوش دگرگونی شده است؛ و بنگر میآید که سپاهِ پاسداران دارد این دگرگونی را از راه کارفرمایی و مدیریتِ پادگانی پیش میبرد؛ به سُخن دیگر سپاه پاسداران دارد با زیرپا گذاشتن قانونمندی هایِ بهنجار و اقتصادی و تنها از راه چنگ انداختن روی سرمایه هایِ موجود در نزد این یا آن بخش اجتمایی و یا این یا آن صنف اقتصادی، این سرمایه ها را از دستِ آنها بیرون میآورد؛ و این رفتار هایِ سپاه پاسداران نشان از بی پایه بودن و بی بُنیاد بودن این بازی دارد. آفند و تهاجمی که سپاه پاسداران به بازار آغازیده است یک آفندِ اقتصادی و همزمان رَزمی، آگاهی-امنیتی است و بهمین دلیل است که نمیتواند از قانونمندی هایِ روامند و بهنجار اقتصادی پیروی کند.
سپاهِ پاسداران در درازای بیست سال گذشته وارد کُنشگری هایِ اقتصادی شده است، ولی از زمانِ رویِ کار آمدنِ دولت احمدی نژاد در 1384 بگونه-یِ بیمانند به انباشتِ ثروت ها در درونِ نهاد هایِ گوناگون خودش دست زده است. و اکنون به یک شرکتِ بزرگ اقتصادی فراروییده است که مانند هر شرکت بازرگانی در سراسر جهان، نیاز به گسترش داد. و این درحالی است که این نهادِ رَزمی نمیتواند کافرمایی و مدیریت این سرمایه ها را بگونه-یِ خردمندانه انجام دهد؛ و همچنین از آنجا که این ثروت هایِ انباشته شُده در نزدِ سپاه پاسداران از راه کار کردن و کارفرمایی درست بدست نیامده اند، بلکه از راه تاوان گرفتن و مصادره و ساخت و پاخت هایِ پُشتِ پرده برای ارزان خریدن کارخانه ها، بدست آمده اند [1]، سپاه پاسداران به کَرده (عملا) در درازای یکی دوسال پیش، یک ثروت چند صد میلیارد دلاری برای خودش فراهم کرده است، و امروز این نهادِ رزمی سرگشته مانده است که با این سرمایه ها چکار بکند، زیرا توان و گُنجایش کارفرمایی و مدیریت اقتصادی آن ها را ندارد. دیگر اینکه، از آنجا که سپاه پاسداران نمیتواند از این سرمایه ها به درستی بهره ببرد، دارد برای خودش پیوسته هزینه های فراوان دست و پا میکند؛ و هرجا که سپاه پاسداران سرمایه گذاری کرده است، تنها زیان ببار آورده است. نگاه کنید به وضعیت پروژه نفتی «عسلویه» [2] که پیش از این در آن پروژه نفتی، میان پنجاه هزار تا شصت هزار تن کار میکردند و امروز شمار کارکُنان آن رسیده است به چهار تا پنج هزار تن. و این رویداد نشان میدهد که هر پروژه ای را که سپاه بدست گرفته است به کَرده (عملا) به خاک سیاه نشانده است، و نتوانسته است از آن بهره برداری درست اقتصادی کند؛ هم اکنون سپاه پاسداران دارد تلاش میکند که شکستِ خودش در پروژه های پیشین اقتصادی را از راه چنگ اندازی بر سرمایه هایی که در جاهای دیگر انباشته شده اند، جُبران کُند. از اینرو سپاه پاسداران اکنون آمده است به سرغ بازار تا بتواند از این راه اندکی از زیان های خودش را جبران کند، تا دوباره به گسترش اقتصادیِ خودش ادامه بدهد. به همین دلیل سپاه پاسداران دارد به سوی یک درگیری آشتی ناپذیر با بخش بالایی بازار پیش میرود که جایگاهِ هیئت موتلفه است، و این یک ناسازگاری ساختاری است.
در تاریخ اقتصادی ایران بویژه در سه دهه گذشته بازار خوی دَربَست گری و انحصارگری داشته است و یکه تاز در میدانِ اقتصادی بوده است. و امروز پیدایش یک غول اقتصادیِ نوپا آنهم بدینسان و به این تُندی و با این بی بُنیادی همانند سپاه پاسداران برای بازار توانفرسا است. اکنون میتوانیم گمانه زنی کُنیم که در سه گوش (مثلث) قدرت، که همیشه از آن نام میبریم به چم ولایت فقیه، بازار و سپاه پاسداران، تا اندازه-یِ فراوانی شکاف افتاده است. و این ناسازگاری در پخش سودهایِ اقتصادی که میان سپاه و بازار پیش آمده است، میتواند این سه گوش قدرت را ازهم بپاشاند. اگر این سه گوش ترک بردارد و یکی از پهلوهای آن از آن جدا شود، آن دوپهلوی دیگر توانایی نگهداریِ همبودگاه و کُنترل سامانِ اجتمایی را نخواهند داشت. اگر هم اکنون حکومتِ اسلامی، توانِ سرکوب را دارد، ولی با قرار گرفتن پهلوی سوم قدرت، به چم بازار، در کنار جُنبش، نابسامانی اجتمایی به اندازه ای بالا خواهد گرفت که دیگر سرکوب شدنی نخواهد بود. همانگونه که می بینید، اکنون دولت دیگر نمیتواند اعتصاب بازار را با سرکوب پاسخ بدهد، برای اینکه بازاری ها در بازار نمی مانند که آسیب فیزیکی ببینند، آنها درب مغاز های خودشان را می بندند و به خانه هایشان میروند، و همین کار آنها توانسته است، اقتصاد خورد را در کشور زمینگیر کُند و به کَرده (عملا) آن را ازکار انداخته است.
پس، اگر در سه گوش قدرت شکافی بوجود آید، بستر خوبی برای کنشگرانِ جنبش و آزادیخواهان فراهم خواهد شُد، تا آنها بتوانند حرکت اعتراضی خودشان در همبودگاه را دوباره پویا سازند؛ دستیافتن به این مهم، نیاز به رویکرد و توجه-یِ ویژه-یِ کُنشگرانِ جنبش و آزادیخواهان به بخش پایین بازار دارد، به سُخن دیگر، به بدنه-یِ بازار و کسبه خرده پا که ناخُرسند هستند و دلیل ناخُرسند بودن آنها وضعیتِ فراگیر و ناگوار اقتصادی هست که امروز کمتر کسی توانایی خرید دارد و بازار خوابیده است. و افزون بر آن در این شرایط، دولت احمدی نژاد میخواهد از آنها نیز 15% مالیات بیشتر بگیرد؛ که نُخست با 70% آغاز شُد و سپس با گذشتن از 30% هم اکنون به 15% رسیده است. و کسبه خُرده پا همین 15% مالیات بیشتر را هم نمپذیریند.
اکنون این ناخُرسندی بازار از این شرایط ناگوار توانسته است هم در سطح استراتژی و هم در سطح تاکتیک نیرویی را فراهم آورد که بتواند در کنار جُنبش اجتمایی وارد میدان مبارزه شود که میشود آن را هم از دید ساختاری و هم از دید گُذرا درنگریست. در اینجا داوریِ نادرستی که باید از آن خودداری کُنیم این است که ما نباید گمانه زنی بیجا از نقش بازار داشته باشیم؛ بازار هرگز برای آزادیخواهی و نهادینه شدن دمکراسی، دادگری اجتمایی و ارزش هایی از این دست که دستیافتن به آنها هدفِ بخش تُهیدست و میانه-یِ همبودگاه است، وارد میدان مبارزه نخواهد شُد، بازار تنها از بهر سودِ خودش است که به میدان نبرد اندر خواهد شد. در درازایِ یک سد ساله-یِ گُذشته بُودگی بازار در مبارزه هایِ سیاسی خودش را نشان داده است و به این موضوع در جُستارهای دیگر پرداخته شده است. ولی همین ورود ابزاری و سودجویانه-یِ بازار به میدانِ مبارزه، میتواند بکار جُنبش درآید؛ منظور من در اینجا کاربُردِ ابزاری از بازار است. به سُخن دیگر، هوشمندیِ سیاسی بازیگرانِ جنبش میتواند اعتراض هایِ بازاریان را که هیچگونه پیوندی با خواسته هایِ آزادیخواهانه، دادگری اجتمایی و دمکراسی خواهی جنبش سبزها ندارد، با این خواسته ها هماهنگ سازد و آنها را بهم پیوند زند. و این پیوند به شرطی برپا خواهد شُد که کُنشگرانِ جنبش معنی بکارگیری ابزاری از واخواهی و اعترض بازار را دریابند که شگردهای آن نیاز به روشنگری بیشتری دارد، ولی من در اینجا تنها به دونکته اشاره میکنم: از این جو واخواهی و اعتراضی و اعتصابِ بازار میبایست بهره بُرد. و این جو را به دیگر میدان های اقتصادی و اجتمایی کشاند؛ برای نمونه جو اعتصاب را به کارخانه ها، گارگاه ها، اداره های دولتی و دانشگاه ها بُرد. و هرجایی که اعتراض و ناخُرسندی زمینه-ی نمایان شُدن دارد به آن دامن زد. ایستکاری و اعتصاب سراسری برای گرفتن قدرت از دست دولت احمدی نژاد از سر ناگُزیری است؛ اعتصاب یک نیاز است و نه یک گُزینش. به سُخن دیگر تا زمانی که دستگاهِ اقتصادیِ دولتِ احمدی نژاد زمینگیر نشود، نمیشود این دولت کودتاچی را پایین کشید. به همین دلیل نیاز است که بتوانیم اعتصاب بازار را به یک اعتصابِ فراگیر واگردانیم. به سُخن دیگر اعتصاب بازار باید بهانه ای شود برای کوشا کردن اعتصاب ها در سایر میدان هایِ اقتصادی و اجتمایی.
نکته دوم اینکه ما باید این توان را داشته باشیم تا پیش از اینکه اعتصاب ها در بازار فروکش کُنند، به هر دلیل، از سازش های پشت پرده گرفته تا باژگرفتن ها و دیگر چیزها، ما از این بخت بهره بُرده باشیم و پویایی و دینامیسمی را در دیگر میدان هایِ مبارزه برپا ساخته باشیم، همانند میدانهای کارگری کارمندان آموزش و پرورش دانشگاه و دیگر میدان ها، تا جنبش بتواند به هستی خودش ادامه بدهد. به سخن دیگر نمیبایست که این جو تازه-یِ مبارزه را که دارد نمایان میشود، تنها در چهارچوب اعتصاب های بازار مرزین و محدود کرد. این برنامه ای است که باید کنشگران جنبش بر روی آن در دیگر میدان ها کار کنند تا بتوانند یک پویایی و دینامیسمی که ناوابسته به اعترض بازار است برپا سازند؛ تا زمانیکه اعترض هایِ بازار ادامه دارند چه بهتر ولی در کنار آن جنبش بتواند با بهرهمندی از این پویایی تازه، به هَستی پرخاشگرانه-یِ خودش ادامه بدهد.
یاداشت ها:

[1] همانند مخابرات و سایر نهاد های اقتصادی بزرگ که بر پایه آیین نامه 44 که خصوصوی سازی است به سپاه واگذار شد،

[2]
http://www.iranpressnews.com/source/075524.htm

http://khodrahagaran.org/Fa/




فرستادنِ پیام به دنباله Donbaleh

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر