۱۳۸۹ خرداد ۲۵, سه‌شنبه

بررسی راهی که از 22 خرداد 89 گُشوده شُد


نسخه فارسی

سازمان خودرهاگران


چکیده:


رویگردانی بخش بزرگی از جُنبش از درخواست رهبران نمادین آن در خودداری از برگزاری گردهمایی هایِ 22 خرداد، در برگیرنده-ی پیامی روشن از درون جنبش سبزهاست: آمادگی بخش بزرگی از جنبش برای پذیرش راهی دیگر که دارای پایه ای دیگر از ریشه گرایی (رادیکالیسم) است و راهبُرد و شعارهای خودش را دارد. اپوزیسیون برونمرزی میتواند با این بخش پیوند سازمانی برپاسازد.
گرایش به ساختارشکنی گُفتاروردِ امروز جنبش نیست، زیرا از همان آغاز جُنبش وجود داشته است، ولی هم اکنون پس از گذشتِ یک سال با درنگریستن به اینکه اندازه-یِ خطر و سیج پذیری (ریسک پذیری) در جنبش نیز بالا رفته اند، دارد خودش را به روشنی نشان میدهد. بنگر میرسد که یک همزیستی از اندیشه هایِ گوناگون در درون جنبش سبزها بوجود آمده است، که راهبندِ هواداران آن در داشتن یک سری خواسته هایِ انباز و مشترک نمیشود؛ و آن دستیافتن به دگرگونی در شرایط کنونی است.
حکومت اسلامی امروز بسیار ناتوان است ولی تنها راز پایداریش، بی بهره بودن مخالفانش از سازماندهی نیازین برای به چالش گرفتن آن است. به همین رو اگر بر روی عنصر سازماندهی کار شود، و این نیروهایِ تازه نفس اجتمایی که ساخته شده از کارگران و تُهیدستان همبودگاه هَستند به میدان مبارزه اندر شوند، میتوانند حکومت اسلامی را که درگیر تنگناهایِ پنج گانه است [2] به آسانی پایین بکشند.



سرآغاز:


بررسی رویداد 22 خرداد

با آنکه میر حسین موسوی و مهدی کروبی از همراهی با گردهمایی 22 خرداد خودداری کردند، ولی بخش بزرگی از هواداران جنش در دانشگاه ها، خیابان هایِ شهرهایِ تهران، اصفهان و ساری اقدام به اعتراض کردند و در تهران با وجودِ سرکوبِ سخت و بیمانندی که رژیم براه انداخته بود باز ما گواه اعتراض هایِ مردم و شعار دادنِ آنها بودیم. گُستردگی گردهمایی هایِ امسال با آنچه که در سال پیش رویداد سنجش پذیر نیست، راستی این است که آنچه که از بدنه-ی جنبش بجای مانده است، با آمدن به خیابانها در برابر آگاهینامه-یِ رهبرانِ نمادین جنبش سبز، رویگردانی کرد، و نشان داد که میخواهد واخواهی و اعتراض خودش را همچنان پیگرانه ادامه دهد.
این شیوه-یِ برخوردِ جُنبش با آگاهینامه-ی رهبران نمادین آن، دربر گیرنده-یِ پیامی از درون جنبش سبز است و آن اینکه: آمادگی بخشی از این نیروها برای پذیرش راهی دیگر در جنبش. اکنون پُرسش هایی از نمونه-یِ اینکه:«آیا این راهِ نو یا موازی در جُنبش، چه پایه ای از ریشه گرایی (رادکالیسم) باید در خود داشته باشد؟ چه راهبُردی باید داشته باشد؟ و چه شعارهایی را باید پیش بکشد؟» موضوع هایی هَستند که باید آهسته آهسته بررسی شوند، و بر پایه-یِ راستینگی و واقعیت ها و داده ها در باره-یِ آن ها داوری بشود. ولی آنچه که روشن است این است که بخشی از کُنشگرانِ سبز در برابر موسوی و کروبی بگونه ای دلخور شده اند؛ و احساس میکنند که شاید این دوتن افرادِ درخوری برای پیش بردن این جُنبش نباشند. ولی نباید فراموش کنیم که از همان آغاز جُنبش این دو تن نقش نمادین را در آن بازی میکردند. و درموردهایی هم آنها خودشان ادعای «رهبر جنبش بودن» را را رد کرده اند، چیزیکه نشان میدهد که توان راستین جنبش و رهبری آن بیشتر در دستِ کُنشگرانِ جنبش بوده است تا در دستِ رهبرانِ نمادین آن. در درازایِ یک سال گذشته و همچنین در واپسین گفتگوی رسانه ای میرحسین موسوی و مهدی کروبی، ما گواه بوده ایم که آنها چندین بار از سر ناگزیری گوشزد کرده اند که گرایش هایِ ساختار شکنانه ای که در درون جنبش پیشکشیده شده اند، هماهنگ با خواستِ آنها نیستند.
گرایش به ساختارشکنی گُفتاروردِ امروز جنبش نیست، زیرا از همان آغاز جُنبش وجود داشته است، ولی هم اکنون پس از گذشتِ یک سال با درنگریستن به اینکه اندازه-ی خطر و سیج پذیری (ریسک پذیری) در جنبش نیز بالا رفته اند، دارد خودش را به روشنی نشان میدهد. بنگر میرسد که یک همزیستی از اندیشه هایِ گوناگون در درون جنبش سبزها بوجود آمده است، که راهبندِ هواداران آن در داشتن یک سری خواسته هایِ انباز و مشترک نمیشود؛ و آن دستیافتن به دگرگونی در شرایط کنونی است. ولی بنگر میآید که آنها در اندازه-یِ این دگرگونی و راه رسیدن به آن، یکسان نمی اندیشند. این شایمندی و احتمال هست که بخشی از جنبش سبزها بخواهد به اپوزیسیون برونمرزی و نیروهایِ مخالفِ بیرون از سامانه-یِ حکومتِ اسلامی بپیوندد. و اپوزیسیون برونمرزی میتواند با تکیه بر واقعیت هایِ درون کشور با این بخش کُنشگر از جُنبش سبزها، پیوندِ سازمانی برپا سازد. این بخش از این نیروهایِ کُنشگر اجتمایی درون جنبش سبزها که پیش از این تلاش میکرد که چهارچوب های کلی حاکم بر این جنبش را دنبال کند، امروز آمادگی آن را دارد که یک راه تازه ای را دنبال کند، راهی که میتواند ریشه ای تر باشد، نیرومند تر باشد و مصمم تر باشد، برنده تر و ستیزه جویانه تر باشد.
یک برآورد راستین از توانِ آزادیخواهان که در 22 خرداد در خیابان ها بنمایش گذاشته شد، نشان میدهد که نیروی آنها به آن اندازه نیست که بتواند با تُندی کار رژیم را یک سره سازد، ولی چنانچه از سوی جریان هایی که بخواهند رهبری جنبش را بدست بگیرند، سازماندهی شوند یا خودشان را سازماندهی کنند، میتوانند از توانمندی برای گُشودن گرهگاه جُنبش برخوردار شوند.
در کنار گرفتاریِ جنبش در سازماندهی خودش از دیگر کمبودهای آن، سُستی در به میدان آوردنِ سایر نیروهای اجتمایی است که بیرون از طبقه میانه-ی همبودگاه جای دارند [1]، یعنی طبقه کارگر و طبقه تنگدستان.
ولی راستی این است که طبقه کارگر و طبقه هایِ تنگدست، ستمدیده و گوشه نیشین شهری، هنوز جایگاهِ خودشان را در جُنبش به نام کُنشگرانِ آن، پیدا نکرده اند. و اگر جایگاهی هم داشته باشند از پُشتیبانی هایِ دور و مینویی (معنوی) از جنبش فراتر نمیرود. بدون درنگریستن به آن بخش از هواداران جنبش که با پیشنهادِ میرحسین موسوی و مهدی کروبی در خانه ماندند و یا آن بخش از هوادارانِ جنبش که با ترس از پرداختن بهای سنگین به خیابان نیامدند، امروز کمتر کسی است که باور داشته باشد که جنبش سبز با این پایه از توانمندی و ریشه گرایی ای (رادیکالیسمی) که مورد پذیرش رهبران نمادین جنبش هست و در روز 22 خرداد از خودش نشان داد، بتواند با دستِ تُهی، حکومتِ اسلامی و خودکامگی سپاه پاسداران را کنار بزند که خودشان را تا دندان به جنگ ابزارهایِ گرم آراسته اند؛ این اَنگار شاید نادرست باشد. ولی اگر این جنبش خواسته های خودش را با خواسته هایِ طبقه-یِ کارگر و طبقه-یِ تنگدستانِ همبودگاه پیوند زند، و درخواست هایی را پیشکشد که برای آنها دلپذیر تر باشند، میتواند از دل جُنبش سبزها یک جنبش فراگیر بیرون زند که توانایی هایِ راستین برای به چالش گرفتن دستگاهِ سرکوبِ حکومتِ اسلامی برخوردار باشد. به سُخن دیگر کُنشگران جنبش باید از گُذاشتن درخواست های سیاسی و فرهنگی خودشان در کانون خواسته های جنبش سبز خودداری کُنند و بجای آن خواسته هایِ اقتصادی و اجتمایی طبقه هایِ تنگدست را در گرانیگاه (مرکز ثقل) خواست های جنبش جای دهند و رویِ راهکارهایی که آنها را دستیافتنی میکنند، کار کُنند. به سُخن دیگر، برگزاری اعتصاب ها در درجه-یِ نخستِ این راهکارها قرار میگیرد و از اهمیت فراوان برخوردار است و همچنین سازماندهی و یا خودسازماندهی .
ما امروز یک رژیم بسیار ناتوانی را در برابر خودمان داریم که تنها راز پایداریش، بی بهره بودن مخالفانش از سازماندهی نیازین برای به چالش گرفتن آن است. به همین رو اگر بر روی عنصر سازماندهی کار شود، و این نیروهایِ تازه نفس اجتمایی که ساخته شده از کارگران و تنگدستان همبودگاه هَستند به میدان مبارزه اندر شوند، میتوانند حکومت اسلامی را که درگیر تنگناهایِ پنج گانه است [2] به آسانی پایین بکشند.

یاداشت:
[1] در اینجا نیاز به گفتن است که در ایران مرز بندی میان طبقه متوسط با طبقه های دیگر خشک نیست بلکه نرمش پذیر و ژله ای است بگونه ایکه این مرزها درهم میآمیزند.
[2] )1 تنگنایِ شایستگی (مشروعیت)؛ 2) بحران ایدیولوژی (کسی دیگر آنها را به نام نماینده خدا بر روی زمین نمی پذیرد)؛ 3) تنگنای اقتصادی؛ 4) تنگنای مدیریت و اداره کشور؛ 5) تنگنایِ جهانمداریک (سیاست برونمرزی)
فرستادنِ پیام به دنباله Donbaleh
http://khodrahagaran.org/Fa/


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر