۱۳۸۹ خرداد ۷, جمعه

سُخنی چند در باره-ی دبیره (خط) پارسی و پارسی گویی





ژاله دفتریان


فراپُرسش وات های (حروف) پارسی

گروهی از هم مهینان را باور بر اینست که همه ی گرفتاری های آموزشِِ زبان پارسی زیرِ سرِ دبیره ی آنست و برای از میان بردن دشواری هایِ بیشمار آن میباید آنرا دگرگون کرده و از این پس با الفبای لاتین بنویسیم .
در دنیایِ آزاد امروز اینهم میتواند برای خودش دیدگاهی باشد. ولی بیاییم و بدون یکسو نگری به بررسیِ اینکار بپردازیم و خوبیها و بدیهایش را در دو کفه ی ترازو بگذاریم و باهم بسنجیم و آنی را برگزینیم که برایمان آسیب کمتری دارد .
ما می بینیم که اروپایی و امریکایی دبیره ی خود را دارد، عرب دبیره ی خود را دارد، چینی دبیره ی خود را دارد، ژاپنی دبیره ی خود را دارد، اسراییلی دبیره ی خود را دارد. بی گفتگو هر یک از این دبیره ها دشواریهایی هم دارند که هیچ از آن نمی نالند وخودشان در پیِ چاره سازی آن هستند. ولی در این میان هنگامی که به منِ ایرانی میرسد دشواریها دو سد (صد) چندان میشوند و بگونه ای درمیآیند که باید همه چیز را از بیخ و بُن بَرکَند و «طرحی نو برانداخت!؟.
نیازی به یادآوری نیست که از سده ها سال پیش همه ی نوشته های ما با این دبیره نوشته شده اند و شمارِ بیشمارِ نسکها (کتابها) و سروده هایی که با این دبیره نوشته شده اند در اندیشه نمیگنجد. میگویند برای اینکه کار آموزشِِ آن آسان شود باید به دگرگونی آن دست زد. آری من هم در این زمینه که باید کاری کنیم با شما هم آوا و هم آهنگ هستم ولی میپرسم از چه راهی و به چه بهایی ؟ما اینکار بزرگ و سُترگ را نباید سرسری گرفته و تنها به این بهانه که کارِ یادگیری را کمی آسان کنیم هر پیشنهادی را بدون بررسی و پژوهشهای شایسته و بایسته بپذیریم. آری می باید برای این دشواری راهِ چاره ای یافت .
ولی این راهِ چاره نباید بآنگونه باشد که هرآنچه را که داشته ایم و داریم از میان بِبَرد و بِزَند و از ریشه هرآنچه هست را خشک کند. ما اگر الفبای لاتین را برگزینیم از گذشته مان، از ادبیاتمان، از سروده هایمان، از فرهنگمان بریده خواهیم شد. هر کس این را دوست داشته یا دوست نداشته باشد باید بپذیرد که با برگزیدن الفبای لاتین چنین خواهد شد.
بجای برگزیدن الفبای لاتین آیا بهتر نیست، این اندیشه را بپرورانیم که باید بدنبال یافتن راه و روشی برآییم تا بتوانیم همین دبیره را نگهداشته ولی ساده تر و آسانترش کنیم ؟
که تازه همین خود،«کاری است کارِستان» و کار من و شما و چند تن ایرانی که دل در گِرو فرهنگ و زبان و دبیره ی آن سرزمینداریم ، نیست. اینکار، کار گروهی است کارآزموده، زبان شناس، آگاه به بسیاری نکته های باریکتر از مو . تازه آنهم نَه با فرمانروایانی مانند اینان که بیگانه تر از هر بیگانه ای میباشند و تیشه بدست گرفته و به ریشه ی هرآنچه که رنگ و بوی ایرانیدارد میزنند. اینکار نیاز به داشتن دولتی مردمی دارد که پشتیبان این برنامه باشد و هزینه ی سنگین انجام آنرا بپردازد.
گفتیم که در کشورهای دیگر نیز در کار آموزش و نگارش با دبیره هایشان دشواریهایی دارند. *ـ چینی ها دشواریهای بیشماری در کار نوشتن داشتند. آنها توانستند الفبای خود را که شمار آن به چندین سد (صد) میرسیدرا درست کرده و تا جایی پیش بروند که با فن آوری (تکنولوژی) امروز نیز هم آهنگش کنند. آنان یک دَم هم به این نیاندیشیدندکه دبیره ی خود را دگرگون و لاتین کنند !*ـ در کشور اسراییل زبان«عبری»، که تا شست (شصت) سال پیش، زبانی بود مرده و جز شمار انگشت شماری از مردان دینی کسی آنرا نمیدانست، در درازای کمتر از یک چهارمِ سده (ربع قرن) از زیر خروارها گردوخاکِ زمانه بیرونش کشیده و به آن سروسامان داده و بگونه ی زبانی زنده دَرَش آوردند که امروز یکی از زبانهایِ زنده ی جهان بشمار میرود.
سردَمدارانی که در شست و اندی سال پیش سرزمین اسراییل را برپا ساختند یک دَم به این نیاندیشیدند که الفبای لاتین را براینگارش زبان عبری بکار گیرند و از دشواری هایی که در این راه داشتند نهراسیدند. دست آورد آنرا امروز همه بخوبی می بینیم.*ـ ژاپنی ها نیز دبیره شان دست کمی از دبیره های یادشده نداشته است ولی با خرد و پشتکاری که از خود نشان دادند بسیاریاز دشواری های آنرا از پیش پایشان برداشتند و با زمانه و فن آوری های امروزی هم آهنگش کردند. آنان نیز هرگز و هرگز ایناندیشه را بخود راه ندادند که دبیره ی خود را دگرگون و لاتینی کنند.اینها که گفتم مشتی نمونه از خروار بود که در کشورهای دیگر چگونه با دشواری ها برخورد میکنند. ولی هنگامی که به ما ایرانیانمیرسد کاهی از دشواری برایمان میشود کوهی که نمیتوان آنرا از جا کَند، پس آنرا بدور می اندازیم و دگرگونش میکنیم بدون اینکه به پیآمدهای بنیاد برافکن آن بیاندیشیم.
من خود یکی از کسانی هستم که باور دارم میباید با زمانه پیش رفت و بهیچ روی با نوآوری ها سرِ ناسازگاری ندارم. ولی این را نیز باور دارم که نوآوری ها نباید به بنیاد و ریشه آسیب برساند. این درست است که ما با داشتن «ص.س.و ث»،(سه آوای«س»)و «ت.ط»،(دو آوای«ت») و … در کار آموختن زبان با دشواری های بسیاری روبرو میشویم. ولی بهمانگونه که بسیاری از پارسیگویان و پارسی نویسان پیشنهاد کرده اند، اگر آن هشت وات«ث.ح.ص.ض.ط.ظ.ع.ق.» را به کناری بگذاریم و واژه های پارسی سره، که فراوان هم داریم را بکار ببریم چیزی میان پنجاه تا شست درسد (شصت در صد) سختیِ آموزش زبانمان را از میان برخواهیم داشت. ما اگر بجای «ضعف» از آغاز بگوییم و بنویسیم «ناتوانی»، با یک تیر دو نشان زده ایم هم واژه های پارسیرا بکار گرفته و جا انداخته ایم و هم گریبانِ دبیره مان را از دست «ض.وع.»در آورده و آسوده اش کرده ایم.
بجای «سؤال» بنویس و بخوان «پرسش»، بجای «علاقه» بنویسیم و بخوانیم «دلبستگی»، بجای «عظیم» یاد بدهیم «بزرگ»، بجای «عجله» بنویسیم و بیاموزانیم «شتاب» و …بدینگونه بیاییم برتری را (بجای ارجحیت بگو برتری) به واژه های پارسی بدهیم و کاری به کارِ دبیره مان نداشته باشیم.بی گفتگو گفته خواهد شد که چون دبیره ی ما آوا ندارد کار خواندن آن دشوار است. باید بگویم که این سخن بهیچ روی درست نیست زیرا ما نشانه های آواها « زیر، زِبَر و پیش» را داریم که با گذاردن هر یک از آنها بر روی هر واتی (حرفی) آوای آن وات رامیشناسانیم. برای نمونه : بُرد ، بَرَد ، (و اگر بخواهیم واژه انگلیسی «بِرِد» در چم «نان» را بنویسیم) با گذاردن «زیر» و «زِبَر»نشان داده میشود که واژه ی نوشته شده را چگونه باید خواند. و این روش باغچه بان است که ما آموزگاران سالهای نخستدبستان به دانش آموزان با این روش خواندن و نوشتن را می آموختیم و با هیچ دشواریِ هم روبرو نبودیم. سختی کار نوشتن ازآن زمان آغاز میشد که دانش آموز ناچار بود واژه های تازی را هم یاد بگیرد، بنویسد و بخواند.
برای از میان بردن دشواری آواها نیز بهتر آنست که نشانه ی آواها (زیر و زِبَر و پیش) را برروی واتها (حروف) بگذاریم و اینکار را بویژه برای واژه های ناآشنا و نامهای بیگانه سد در سد انجام دهیم.
باید بگویم که این کار ویژه ی زبان پارسی نیست. در زبان فرانسه چندین گونه «اَکسان» دارند ..û .ù. ô. ç. é. è. ê. à. à. â.چنانچه این نشانه های آواها بر روی واتها گذارده نشوند خواندن آن وات با آوای درست با دشواری برخورد میکند . ما هم با راهِ چاره ای به این سادگی میتوانیم خواندن را برای خواننده آسان کنیم.
من بی آنکه زبان شناس باشم و یا ویژگی (تخصص) در کار شناخت دبیره ها داشته باشم این راه چاره های کارساز را پیشنهادمیکنم. ولی میدانم که باز هم نابسامانی هایی هست که میباید درباره ی آنها نیز بررسی و پژوهشهایی بشود و راه چاره ی آنها نیز پیدا و شناسانیده شوند.
در زبان شیرین پارسی زبانزدی هست که میگوید : « آمدم زیر ابروی او را بردارم، زدم چشمش را هم کور کردم‌» . ما نباید کاریکنیم که از گذشته مان، بهر گونه ای که میخواهد باشد، بریده شده و به آن بیگانه شویم.
بهمانگونه که بارها و بارها گفته ام، باز هم میگویم که ما نباید دبیره مان را دگرگون کنیم . ولی، اگر روزی، روزگاری که سرزمینسروسامان گرفت و به دست دوستدارانش افتاد و با بررسی های ژرف، سرانجام برآن شدند که دبیره را دگرگون کنند، چرا آنرا از دامان یک بیگانه درآورده و به دامان بیگانه ی دیگری بیاندازیمش. ما خود دبیره ی اوستایی یا دین دبیره را داریم که رساترین(کاملترین) دبیره در جهان میباشد. تا جایی که میشود با این دبیره چَه چَه بلبل ، شُرشُرِ آب را نوشت و خواند. ما چرا آنچه را کهخود داریم زبیگانه تمنا کنیم. میگویند کشورهای دیگر مانند ترکیه اینکار را کرده اند و این روزها با الفبای لاتین مینویسند، پاسخمن اینست که آنان دبیره ای رسا از خود نداشتند. ولی ما دین دبیره را داریم که نسک های بسیاری نیز از گذشته های دورمان باآن نوشته شده و زرتشتیان به سادگی آنرا میشناسند، آنرا میخوانند و به آن مینویسند.
هستند کسانی که میگویند با برگزیدن الفبای لاتین خواندن و یادگرفتن زبانمان را برای اروپاییان و امریکاییان آسانتر میکنیم .من میگویم اگر یک اروپایی یا یک امریکایی ایران و زبان و ادبیات و فرهنگ آنرا دوست میدارد، کمی بخود رنجه (زحمت) بدهد وآنرا یاد بگیرد. زبانزدی داریم که میگوید : « هرکه فَراشمُرغ (طاووس) خواهد، جور هندوستان کِشَد». چرا منِ ایرانی دبیره ام که همه ی فرهنگ و ادبیاتم با آن پیوند ناگسستنی دارد را باید دگرگون کنم. تازه درسد بیگانگانی که میخواهند زبان ما را بیاموزند چه اندازه است. چرا اینان برای یادگرفتن زبان چینی که بسیار زبان سختی هم هست کوچکترین دودلی بخود راه نمیدهندو از سختی آن نمی نالند ؟
در این زمینه گفتنی بسیار است. و این سخن امروز هم نیست. در زمان رژیم پادشاهی محمد رضا شاه آریامهر هم این پیشنهادبمیان کشیده شد و چون با بررسی هایی که انجام یافت، دریافتند دشواری های بسیاری برایمان پدید میآورد، کم کم آنرا بکناری گذاشتند.ما امروز با اینهمه بدبختی و گرفتاری و چند دستگی و نداشتن فرمانروایانی دلسوز بهتر آن میباشد از اینگونه دگرگونی ها کهسودی برایمان ندارد که هیچ، زیان بار هم هست، چشم بپوشیم و همه ی تلاش و کوششمان را بر سرِ آن بگذاریم که آنچه را که داریم چهار دست و پایی بچسبیم و از دستشان ندهیم . نمیخواهد دنبال نوآوری باشیم . بگفته ای : « بهتر آن است زین اسب را بچسبیم، اسب سواری پیش کِشِمان »
.ایزد مهر یار ایران باد
پاریس ناهید شید (جمعه) ۷ خرداد ۲۵۶۹ ایرانی شاهنشاهی برابر با ۲۸ مه ۲۰۱۰ ترسایی (میلادی)
فرستادنِ پیام به دنباله Donbaleh

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر