۱۳۸۹ فروردین ۲۶, پنجشنبه

مرز بی خردیِ رژیم کُجاست؟


پنجشنبه‏، 2010‏/04‏/15

نُسخه فارسی

سازمان خودرهاگران


چکیده:


دولت احمدی نژاد با کارکردهایِ بی خردانه اش جمهوری اسلامی را در گردابی از تنگناها گرفتار کرده است که نشانه هایِ آن در آشفتگی هایِ اجتمایی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی بازتاب پیدا کرده اند. انتخابات ریاست جمهوری در 22 خُرداد سال 1388 بخت خوبی را در فرادستِ دولت احمدی نژاد گذاشت تا با پذیرفتن رای مردم، وضعیت کشور را به دوران پیش از سرکار آمدن دولتش بازگرداند. ولی او با سرکوب خونین مردم عملا واپسین میخ را بر تابوت دولت خودش و حکومت اسلامی زد. هم اکنون برایِ برون رفتن از این تنگنا دولتِ احمدی نژاد در اندیشه-یِ اجرایِ دو نمایشنامه است: نُخست، برانگیزاندن کشورهایِ انیرانی برای تازش به ایران و دوم ایجاد یک زلزله-یِ ساختگی بر روی گُسل هایِ ناپایدار تهران برای کشتار صدها هزارتن از شهروندان تهرانی و اعلام وضعیتِ اضطراری.




سرآغاز:

نقش خردورزی در جمهوری اسلامی و راه هایی برای برونرفت از وضعیت کنونی

در آغاز پیدایش جمهوری اسلامی، گونه ای از خردگرایی نسبی با این سامانه-یِ حکومتی همراه بود که به آن کُمک کرد تا از تنگناها و پیچ و خم گَردنه ها زنده گُذر کُند؛ ولی در خیلی از نمونه های دیگر توانست ماندگاری خودش را با دست زدن به کَشتارهایِ فراوان تضمین کُند. بنگر میآید که این خردگرایی نسبی که تنها سودهایِ این رژیم را درنگر داشت، پس از روی کار آمدنِ دولتِ احمدی نژاد در سال 1384 شتابان رو به کاهش گذاشته است، که میشود برآیندِ این روندِ بی خردی را در پهنه هایِ آشفتگی هایِ اجتمایی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی تماشا کرد. از اینرو این دولت را نمیتوان دولت خرد گرا نامید و هنوز پایان و مرز بی خردی آن نیز روشن نیست.
انتخابات ریاست جمهوری در 22 خُرداد 1388 بخت خوبی را در فرادِستِ دولتِ احمدی نژاد گذاشت تا با پذیرفتن رای مردم، وضعیت نابسامان کشور را به دوره-یِ پیش از سر کارآمدنش نزدیکتر سازد، ولی احمدی نژاد با سرکوب و به خاک و خون کشاندن مردم، عملا ترمز قطار دولتِ بی خردش را کشید و واپسین میخ را هم به تابوتِ دولت خودش و هم به تابوت حکومت اسلامی زد. هم اکنون دولت احمدی نژاد برای بیرون رفتن از این تنگنا در اندیشه-یِ اجرایِ دو نمایشنامه است:
1. برانگیزاندن کشورهایِ بیگانه به تازش به ایران
2. ایجاد یک زلزله-یِ ساختگی در پایتخت

در حالت نُخست، دولت احمدی نژاد بر این باور است که از آنجا که در زمان جنگ اولویت جامعه در پدافندی از کشور خواهد بود، جنبش های اجتمایی به فراموشی سپرده خواهند شد، و از اینرو او میتواند با دامن زدن به یک جنگِ زودگُذر، همه-یِ جنبش هایِ اجتمایی را زیر سایه-یِ جنگ، سرکوب و زندانیان سیاسی را کُشتار کُند.
در نمایشنامه-یِ دوم، دولت احمدی نژاد میخواهد به کمک دانستنی هایی که از کارشناسن ژاپنی در باره وضعیت گُسل های ناپایدار تهران بدست آورده است، با انفجار هایِ زیر زمینی بر روی این گُسل ها، صدها هزار تن از شهروندان تهرانی را به کشتن دهد، تا با ایجاد یک شرایط ناگُزیری و نیازین، همه-یِ ایستادگی هایِ اجتمایی در برابر دولتش را زیر سایه ببرد و از میان بردارد؛ و از سویی دیگر با دامن زدن این چنین فاجعه-یِ مردمی در ایران، کشورهایی را که میخواهند به ایران بتازند، از دنبال کردن برنامه هایشان بازدارد.
هم اکنون ایرانیان میهن پرست و آنهایی که نگران آینده-ی سرنوشت کشورشان هَستند، باید با درنگر گرفتن این نمایشنامه هایِ غم انگیز که رویدادِ آنها بسیار محتمل است، از خود این پرسش را کنند که آیا میخواهند همچنان در جایگاهِ تماشاچی هایِ بی اراده تنها تماشاگر فاجعه هایِ مردمی در کشورشان باشند که در راه هَستند و یا اینکه میخواهند با پذیرفتن مسئولیت، نشان دادن اراده و کوشش برای دست یافتن به یک دگرگونی مردمسالار در ایران، از این رویدادهایِ ناگوار پیشگیری کُنند؟


http://khodrahagaran.org/Fa/


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر