۱۳۸۸ اسفند ۱۱, سه‌شنبه

چرا نمیتوانیم باهم کار جَمی کنیم [1] ؟ بخشت نُخست


دوشنبه‏، 2010‏/03‏/01



نیاز کار کردن بر راهبندهایِ همکاریِ جَمی

نُسکِ پارسی


خودرهاگران


چکیده:


یکی از ناتوانی ها و سُستی هایِ بُزرگ در جُنبش ما، نبودنِ گرایش به انجام کار گروهی است. این ویژگی ریشه در سه دهه خودکامگی حکومت اسلامی دارد که در رفتار ما بازتاب پیدا کرده است. بر سرکار آوردن واپسگراترین و کُهنه گراترین پَشکِ [2] همبودگاه ایران، به چُم (یعنی) روحانیون و بازار یک لغزش بزرگ بود. و نسلی هم که این رَمژَک [3] را کرده بود، با هزینه کردن جان و داراکش [4] در برابر داتواری [5] ایستادگی کرد. ولی این نسل نمایند-یِ همه-یِ همبودگاه ایران نبود. بخش بزرگی از مردم ایران با روی آوردن به یاده [6] تاریخی خودشان که برگرفته از آزموده هایِ آنها در برخورد با تازیان عرب و مغول ها بود، راه کنار آمدن با ستم را برگزیدند تا در زمان شایسته راهکار ِرها شدن از آشوب را پیدا کنند. این رشته گفتارها بدنبال پاسخی برای این دو پرسش هَستند: نخست اینکه چرا ایرانیان از انجام کار گروهی بیزار هَستند؟ و دوم چرا در سه دهه گذشته مردم با ستم کنار آمدند؟

http://www.youtube.com/watch?v=sATsSbqd37M



سرآغاز:




همانگونه که میدانید همکنون رژیم جمهوری اسلامی در یک پَروَستِش [7] گیر افتاده است، که به کَردِ [8] از درونِ همبودگاه و از بیرون زیر فشار است؛ یک رژیمی که با خود تنها گذاشته شده است و پشتیبانی ِهمبودگاهی خودش را از دست داده است، پایگاهِ هَمبودگاهی خودش را به سختی [9] سُست می بیند، و بنابراین برایِ پَدافندی از خودش ابزار چندانی در دست ندارد، بجز سرکوب و بکارگیریِ خشونت. اینچنین رژیمی را میبایست که بشود به خودی خود در ادامه-یِ این روند، و جُنبشی که آغاز شده است، و همکنون پیش از هشت ماه است که ادامه دارد، کنار زد، و نتواند دوام بیاورد. ولی راستینگی [10] این است که هرچه ما بیشتر با این نهاده [11] برخورد میکنیم، درمینگریم که ارزش گذاشتن بر جانِ آدم هایی که دارند در این کارزار از میان میروند، مِهَندی دادن [12] برایِ پایان دادن به دردها و رنج هایِ میلیون ها تن ایرانی، و رویهم رفته، ارزش زمانی در این فرایند، برای باز سازی ایران، میبایست که مورد نگر ما باشند و بتوانیم این بازدارنده-یِ تاریخی برایِ ساختن ِیک ایرانِ آزاد و آباد را که رژیم جمهوری اسلامی است، به تندی کنار بزنیم و برویم به سویِ همبودگاهی که بشود درآن با پاسداشتِ هوده ها [13] و دات سالاری [14]، جدایی دین از کشورمداری [15]، آزادی، دادگری همبودگاهی، و مردم سالاری به آرش راستین واژه [16]، کشوری را بسازیم که در آن آدم ها، با نگاهداشتِ [17] ارج خودشان، زندگی بکنند. راستینگی این است که برایِ رسیدن به این هدف، هرچه ما بیشتر توانایی داشته باشیم که کار بکنیم، بویژه کار گروهی و جمی، توانا خواهیم بود که این راهبندِ تاریخی را هرچه زودتر پشت سر بگذاریم، و وارد آن گامه ایِ [18] بشویم که میشود در آن سازندگی را آغازید. برای این آماج [19] بد نیست که نگری بیاندازیم به فرنودها [20] و شَوَندهایی [21] که شوه شده اند [22] که ما ایرانیان با آنکه بیشترین مان هَمیستار [23] این رژیم هَستیم، و خواهان دگرگونی آن میباشیم، نتوانسته ایم در کنار همدیگر بایستیم و باهمدیگر کار گروهی و جمی کنیم. راستینگی این است که این جنبش، از 23 خرداد 1388 بسیاری از این راهبندها را از سر راه برداشت، دستکم توانست در بخش هایی از همبودگاه یک پویایی و دینامیزمی را برپا سازد که در تاریخ سه دهه گذشته بیمانند بوده است، به همین فَرنود است که گواه هَستیم که همبستگی ها، دوستی ها، همیاریِ ها بسیار نیرومندتر شده اند، و بخش هایی از همبودگاه توانسته اند به چیرگی هایِ روانی دستیابند، که همان شیرزنان و شیرمردانی هَستند که توانستند در 9 ماه گذشته در برابر این رژیم ایستادگی کنند. و دارند کار این جنبش را با ازخود گذشتگی و تلاش بسیار به پیش میبرند، ولی در برابر این پدیده دو فَراپُرسش [24] هست؛ یکی اینکه میلیون ها تن از ایرانیان در درون کشور هَستند که هنوز انگیزه-یِ نیازین را پیدا نکرده اند، و نتوانسته اند از آن راهبندهایی گذر کنند که بتوانند بگونه-یِ کوشا در این جنبش، بهُماسند [25]. این راهبندها را ما در گفتار هایِ گذشته به دوبخش تقسیم کردیم، یکی راهبندِ بیرونی و نمایانِ مادی است، همانندِ گُماشته ها و مامورانِ رژیم، سرکوب، دستگیری، شکنجه، اعدام و زندان، گرفتاری هایی از این دست، که به ترس و هراس دامن میزنند. و دیگری، بازدارنده هایِ روانی هَستند که ما ایرانیان با دستِ خودمان ساخته ایم، و آنها را در خودمان، یا در بخش آگاه ذهنمان یا در بخش ناخودآگاه ذهنمان نهادینه کرده ایم، ولی بهر روی هَستند، کار میکنند و ما را میترسانند، و پروانه نمیدهند که ما وارد یک حرکتی بشویم که این حرکت بتواند سرنوشت ساز باشد، یکی از این بازدارنده ها این است که ما نمیتوانیم در درون یا در بیرون از کشور با یکدیگر کار گروهی بکنیم. به چُم اینکه [26]، با آنکه میلیون ها ایرانی که شمار آنها نزدیک به 3 تا 4 میلیون تن نیز میرسد، زیر آن فشارهایِ مادی نیستند که رژیم بگونه راسته [27] بر مردم در درون کشور وارد میکند، با آنکه آن فشار ها یا بار پَتِست ها [28] بر روی آنها سنگینی نمیکنند و شَوَند هایِ بازدارنده برای آنها وجود ندارد، ولی با این همه آنها به کار گروهی اندر نمیشوند. شَوَندِ آن چیست؟ گفتاری که من میخواهم پیش بکشم، میخواهد یکی از شَوَندها و چهره هایِ این فراپُرسش را بررسی کند. این جُستار از زمان کرانمند [29] ده دَم [30] قراتر خواهد رفت، و شاید که دو تا سه تا ده دم ادامه پیدا کند که رویکردِ [31] شما را به دنبال کردن همه-یِ این گفتارها جلب میکنم، زیرا که بهم پیوسته هَستند.
یکی از این راهبندها که میشود گفت که در زمینه-یِ کار روانشناسی است، برخی از ویژگی هایی هَستند که سه دهه حکومتِ خودکامگی ِجمهوری اسلامی، بگونه-یِ نهادینه و درونی در ما جا انداخته است.
راستینگی این است که از همان آغاز انقلاب با رویِ کار آوردنِ گردایه ای [32] از روحانیان و بازاریان که نمایندگانِ اندیشه هایِ واپسگرا در تاریخ همروزگار [33] ایران بودند، و با سپردنِ سرنوشتمان بدست آنها، نخستین لغزش تاریخی ِخودمان را در درازایِ سه تا چهار دهه-یِ گذشته کردیم. و آمدیم کاری کردیم که به کَردِ پست ترین و کهنه گراترین پَشک هایی که که در لایه هایِ ساختار ِپَشکانِ [34] ایران وجود داشتند، بیایند و در بالایِ این ساختار جای بگیرند و بر سرنوشت تاریخی ما چیره بشوند؛ این بزرگترین رَمژَکی [35] بود که انجام دادیم. از بهر دو فرنود، یکی به فرنودِ ناآگاهی از یک سوی و دیگری چیره شدن سُهِش ها [36] بر خردورزی. به چَم، هم ناآگاهی بود و هم شور و سُهِش گرایی. همکنون این جُستار [37] امروز ما نیست، و در آن اندر نمیشویم. راستینگی این است که با پذیرفتن برپایی چنین داتواری ای، ما زمینه ای را فراهم آوردیم تا همه-یِ کاستی ها، ناتوانی ها و سَرکوفتگی هایِ تاریخی انباشته شده در این دولایه، به چَمِ روحانیت و بازار، بتوانند دست به دست هم بدهند، و بگونه-یِ واپسگراترین و سَنگدل ترین داتواری اواپسگرای ِتاریخ ِچند سدساله-یِ ایران، نمایان شود. ولی فَراپُرسش این است که آن همبودگاه و نسلی که این رَمژَک را کرد، میبایستیکه از همان آغاز که این نکته را درنگریسته بود، دست به واکنش میزد، و در برابر چنین داتواری ای از خودش ایستادگی نشان میداد. راستینگی این است که چنین کاری انجام گرفت، و بسیاری از کسانی که در درازایِ 30 سال ِگذشته مبارزه کردند و جان دادند، کشته شدند، دست به مبارزه آشتی ناپذیر زدند، زندان رفتند، ناگُزیر به تبعید و کوچ کردن از میهن شُدند، و بسیاری از کسانیکه از کار رانده شدند، و چیز هایِ ناگوار دیگر و آمار هایِ گوناگونی که بازگویِی از چند ده هزار تا 130 هزار کُشته میکنند، همه-یِ اینها بیانگر ایستادگی ای است که آن نسل از خودش نشان داد، نسلی که آن لغزش تاریخی را کرده بود. اکنون راستینگی این است که این بخشی از همبودگاه که از خودش ایستادگی نشان داد، نماینده-یِ همه-یِ همبودگاه نبود، نماینده-یِ لایه ها و بخش هایی از همبودگاه بود؛ بدبختانه ویژگی ِاستبداد پذیری در یاده-یِ بخش بزرگی از همبودگاهِ ایران، تراشیده و کَنده کاری شده است، که یک گرفتاری ده یا بیست ساله نیست؛ این یک گرفتاری چندهزار ساله است. این ویژگی در یاده-یِ مردم ما کَنده کاوی شده است و جا افتاده است. دستکم میتوانیم به رویدادهایی همانند تازش عرب ها، مغول ها و افغان ها به ایران اشاره بکنیم، یا از فروگیری [38] ایران بدست استعمارگران نمونه بیاوریم. همه-یِ این شَوَندها در یاده هایِ شهروندانِ ایرانی، یک سری آمادگی ها را فراهم آورده اند. این آماده سازی ها بازگو کننده-یِ این هَستند که ایرانیان میتوانند با ستم، خودکامگی، با اَنیرانیان و بیگانان، و هرگونه خودکامگی، کنار بیایند. و بگفته-یِ برخی:« همبودگاه ایران زمانی را هزینه میکند، تا راهش را پیدا کند». و همانگونه که دیدیم، در پایان، از پس عرب ها و مغول ها و دیگران برآمد. ولی، ما همکنون داریم در باره-یِ یک چهارچوبِ ویژه-یِ تاریخی، از 1357 به این سوی، گفتگو میکنیم. و در باره-یِ یک مورد روشن که رژیم جمهوری اسلامی است و همه-یِ آنچه که در درازایِ این سه دهه گذشته بر سر این همبودگاه آورده است، و همچنین در باره-یِ سرشکستگی، بی وَرزیگی، عدم تحرک و عدم واکنشی که جامعه از خودش نشان داده است. این «چرایی» برای ما بسیار ارزش دارد، برای اینکه بدانیم که همبودگاه ما برای چه با ستم کنار آمده است؟ و هَنایش هایِ [39] آن چه بوده است؟

پهرست واژگان:


1. جمعی
2. طبقه
3. خطا
4. مالَش
5. حاکمیت
6. حافظه
7. محاصره
8. عملاً
9. به شدت
10. واقعیت
11. موضوع
12. اهمیت دادن
13. حقوق
14. قانون سالاری
15. سیاست
16. به معنی واقعی کلمه
17. رعایت
18. مرحله
19. منظور
20. دلیل ها
21. علت هایی
22. باعث شده اند
23. مخالف
24. مسئله
25. شرکت کنند
26. یعنی اینکه
27. مستقیم
28. تهدید ها
29. محدودِ
30. دقیقه
31. توجه
32. مجموعه ای
33. معاصر
34. طبقه ها
35. خطایی
36. احساس ها
37. بحث
38. اشغال
39. تأثیرها

http://www.youtube.com/watch?v=sATsSbqd37M




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر