۱۳۸۸ مرداد ۱۷, شنبه

پاسُخی به آقای سیامک مهر



























خشایار رخسانی


درود به دوستِ گرامی آقای سیامک مهر،
در پاسُخ به نوشتار شما با سرنویس " عینک سبز فریب" [1] میخواستم دیدگاه خودم را با شما درمیان بگذارم.
در این گفته-ی شما هیچگونه اندیدی (شکی) نیست که روند سراشیبی و نابودی فرهنگ و کیستی ما ایرانیان پس از تازش عرب هایِ دَدمنش به ایران آغاز شد که تا به امروز نیز ادامه دارد، روندی که بیگُمان سه دهه پیش نُکته اوگ (اوج) آن در 14 سده-ی گذشته بوده است. از این رو برای بازشناسی چهره-ی زشت اسلام، و آنچه که این دین بر سر نیاکان ما آورد، ایرانیان دیگر نیازی به فراگیری گذشتهنگاری اسلام در ایران ندارند، زیرا آنچه را که آنها در سه دهه-یِ گذشته با گوشت و پوست خود آزموده اند، بهترین دانشگاه برای آشنا شدن با تاریخ ژنوری های (جنایت های) اسلام در این کشور به گونه زنده بوده است. و مردمی که اینچنین اندوخته-ی گرانی را با دادن جان بهترین فرزندان و سرمایه های خودشان بدست آورده اند، دستکم از این اندازه خَرَد برخوردارند، که تا چند سده-ی دیگر به دام دینفروشان اسلامی نیاُفتند.
همانگونه که در جریان هَستید همکنون جُنبش سبزی در ایران آغازیده است که اگر چه به بهانه-ی "رای من کجاست؟" سر برآورد، ولی برهیچکس از دینکاران و دیوان سالاران در ایران پوشیده نیست که، دغلکاری در رای مردم بهترین انگیزه را در فرادستِ مردم گذاشت، تا بر همه-ی آن ستمی که در سه دهه-ی گُذشته برآنها رفته است، فریاد برآورند و بشورند. دیگر اینکه این جُنبش سبز آزادیخواهی را باید از سویی بخشی از کارهای شگفت انگیز یا معجزه-ی رهبر بشمار آورد که آز او در زیاده خواهی انگیزه ای در دَستبُرد در رای مردم شد، دغلکاری ایکه واکُنش بدور از پیوس (انتظار) مردم را بهمراه داشت.
همکنون با اینکه میلیونها ایرانی از جان گُذشته آماده هستند که برای یک دگرگونی دمکراتیک در این کشور جانشان را ببخشند، ولی جُنبش آنها به شَوَندِ (علت) بی سازمانی و نبود رهبری درخور، شکننده و ناتوان است. جُنبشی که هنوز بیشتر از 55 روز از سربرآوردن آن نمیگذرد درهال پاگرفتن و سازمان دادن خودش میباشد. و در این میان یگانگی همه-ی ایرانیان با دین ها، اندیشه ها و پَسندهای (سلیقه های) گوناگون که دستکم در گرامیداشتن دمکراسی و هوده-ی آدمی (حقوق بشر) همداستان هستند، یکی از پیش پیغان های (پیش فرض های) پیروزی ما میباشد.
اگر چه در سه دهه-یِ گذشته تیغ ستم خودکامگان اسلامی به استخوان مردم رسیده بود، ولی رژیم با پیشگیری از هر شایشی (امکانی) که بتوانست در پیدایش یک رهبر که در سازماندهی پایورزی (مقاومت) مردم سودمند اُفتد، ادامه-یِ هَستی ننگینش را پایندان (تضمین) میکرد. ولی رویدادهایِ شگفت انگیز در روند گُزیدمان فرنشینی دولت و دُزدی رای مردم، این شایش را برای آنها فراهم آورد که خود را بدور یک رهبر سازمان دهند و به جُنبش خود یک شناسه ای و هویّت بخشند. میرحسین موسوی را مردم رهبر کردند و جامه-یِ رهبری را بر تن او با آن ویژگی هایی دوختند که خود می پسندیدند. از اینرو میرحسین موسوی اگر چه تا پیش از کودتا یک آدم بِنیاد گرای دینی بود، ولی آن خیزآب آسیمی (موج عظیمی) که مردم در واکُنش برای ایستادگی در برابر کودتاچیان براه انداختند، آنچنان تراشی به موسوی داد که او همکنون به آدم دیگری فراروییده و دگردیسیده است، و دارای ویژگی های درخوری شده است که مردم به او پذیرانده اند. آرنگ (شعار) او بر پایه-یِ "جمهوری اسلامی نه یک کلمه زیاد و نه یک کلمه کم" ، نباید ما را به ترس بیاندازد زیرا که او اگر چه امروز رهبر جُنبش است ولی رای او تنها به اندازه یک تن در جُنبش از ارزش برخوردار میباشد. به این آرش (معنی) که آقای میرحسین موسوی تازمانی از جایگاه رهبری جُنبش مردم برخوردار است که با جُنبش همراه باشد، که هدف آن دمکراسی و آزادیست. در جاییکه آقای میرحسین موسوی از همراهی کردن از خواسته های مردم جا بماند، مردم بدون رو دربایستگی، از او گُذر خواهند کرد.
از دیدگاه من امروز که جُنبش سبز آزادی هنوز ناتوان است و از سازماندهی اُستوانی برخوردار نیست،َ هنوز خیلی زود است تا با تازش به ارزش هایِ اسلامی چیزه بر کشور بخواهیم در این مبارزه چکاد (جبهه-ی) تازه ای را در برابر بُنیادگرایان خُشک اندیش اسلامی بگشاییم، نِهِشتی (وضعیتی) که به شوند (علت) بار گران آن، میتواند هزینه های زیادی بر دوش جُنبش بگذارد و شاید که ما را ناگزیر کند که زیر آن بزاییم و جُنبش به آسانی سرکوب شود. از اینرو برای پیشگیری از سرکوب جُنبش نوپای ما، و افزودن بر توان آزادیخواهان باید که هتا از پیوستن هر دینکار یا آخوند به جُنبش سبز آزادیخواهی ایران، که به گیتیگرایی (سکولاریسم) به چم (یعنی) جدایی دین در کشورمداری باور داشته باشد، به گرمی پیشوازی کنیم. این راه بهترین راهی است که میتواند بهایِ آزادی را که هزینه-ی گزاف جانی و داراکی درخواست میکند، به کمترین اندازه-ی آن برساند. زیرا همکنون اگر که جُنبش آزادیخواهی مردم بخواهد همه-ی ساختار و ارزش هایِ اسلامی را که بر کشور چیره است، به زیر پُرسش ببرد، داتواری (حاکمیت) خونخوار اسلامی میتواند بسادگی، پَتکارشگران (معترضین) را در جای "معاند" و دشمن خدا، به تیغ دژخیم بسپارد. ولی آزادیخوهان میتوانند هزینه-ی بدست آوردن آزادی در این مبارزه را به کمترین اندازه آن برسانند، اگر که آزادیخواهان پیرامون دُشمنان دمکراسی و آزادی را گام به گام و با بهره گیری از ابزار هایِ " الله واکبر" خودشان از هواداران خشک اندیش حزب الله ایشان تُهی کنند و سرانجام آنها را از همبودگاه به زُدایند و بکنار گُذارند..
زنده و سبز باشید
خشایار رخسانی
‏پنجشنبه‏، 2009‏/08‏/06
یاداشت:
[1] http://www.newsecularism.com/2009/08/06.Thursday/080609-Siamak-Mehr-Green-looking-glass.htm

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر